انگارهی دورنماتی اگرچه به دلیل تعداد قلیل آثار پلیسی او(پنج رمان در قریب به پنج دهه) چندان که باید در میان علاقهمندان این ژانر در ادبیات و سینما نمود نداشته، اما در دو سریال بزرگ همهی دورانها، به وضوح خودش را هویدا کرده است: «سوپرانوها» و «وایر». هرچند اولی گانگستریست و دومی پلیسی، اما هردو با تغییر نظرگاهشان نسبت به موضوع جرم، گناه، عدالت و قانون و البته شوخطبعی بیبدیلشان، پا روی شانههای دورنمات گذاشته و خودشان را برکشیدهاند. با نظر به این دو اثر عظیم فراتر از مدیوم تلویزیون و جداشده از سینما و ادبیات ژنریک، میتوان بهتر فهمید که چرا همین پنج رمان پلیسی نویسندهی بیبدیل سوییسی، اینقدر مهم و خواندنیاند. کتاب «بازنشسته» آخرین این پنج اثر فریدریش دورنمات است که از میان دستنوشتههای او بیرون کشیده شده و روایت بازرس پلیسی به نام «هش اشتیتلر» است که در لحظهی بازنشستگیاش سراغ کارهای درست زندگیاش میرود: همهی آن مجرمانی که خود او مانع دستگیریشان شده است! بازنشسته در مسیر اندیشهورزی دورنمات، تجدیدنظر در مفاهیم پیشینی جامعهی مدرن و تشکیک در سختها و استوارها را پیشنهاد میدهد؛ اینکه چهطور قانون به سختی و با جدیت بر عدهای اعمال شده و از کنار عدهای دیگر(جرایم بزرگ یقهسفیدها) به آسانی میگذرد. این کتاب کوچک، به همین سیاق، گویی دیدار «جیمی مکنالیتی» وایر است با «تونی سوپرانو»ی سوپرانوها، سالها پساز آن سالهای خاکستری و اندوه، در خموشی و فسردگی.
بازنشسته
Earn 7 Reward Points80,000 تومان قیمت اصلی 80,000 تومان بود.68,000 تومانقیمت فعلی 68,000 تومان است.
وزن | 100 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | دوم |
سال انتشار | 1401 |
تعداد صفحه | 144 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786225696235 |
ناموجود
1 دیدگاه برای بازنشسته
پاکسازی فیلتربرای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
اولین بار اواخر دههی پنجاه بود. دکتر لوتسیوس لوتس، فرمانده پلیس، احضارش کرد و گفت: «اصلاً معلومه چه خبره؟! فردا من دارم بدوبدو میرم به طرف دوران بازنشستگی، تمام کانتون داره هلهله میکنه، شما هم مثل من یک حقوقدانی، بخش صنعت داره با تمام قوا کار میکنه، همه دارن سرازپانشناخته وطن عزیز پدری رو ترک میکنن، شما هم میتونستین جوانترین فرمانده تاریخ پلیس کانتون بشین. اما با این اخلاقتون! آدم جنون میگیره! بیشتر وقتها هیچچی نمیگین، وقتی هم میگین مهمل میگین. بفرما: رفتین برای بندهخدا آقای کوبلِت، عضو شورای دولت، کوبلتِ سربهراه پابهراه، تعریف کردین برای این اومدین پلیس شدین که وجود پلیس لازمه و وجود ارتش زائد، مخصوصاً برای کشورهای کوچک که راحت میشه دوباره درستشون کرد. هیچی نگین! انگار هیتلر از پلیس ما میترسید از پلیس، فوقش پناهندهها میترسیدن. ولی هر سوئیسیِ غیرتمندی باید قبول داشته باشه که هیتلر در برابر ارتش ما لرزه به جونش میافتد
محسن –
بازنشسته که دورنمات در ۱۹۶۹ شروع به نوشتنش کرده بود، ناتمام ماند. بعد از فوت دورنمات نویسندهی معروف سوئیسی، اورس ویدمر (۱۹۳۸-۲۰۱۴)، که از او رمان آقای آدامسون به فارسی ترجمه و منتشر شده، به درخواست نشریهی سوئیسی Weltwoche این رمان را به پایان برد. اورس ویدمر در نوشتن این پایان، با سعی در رعایت سبک و فضاسازیهای دورنمات، خودِ دورنمات را در کل در نظر گرفته. نوعی «پاستیش»، نوعی تقلید آگاهانه و ستایشگرانه. صحنهی گورستان، صحنهی توصیف باغ مسکونی نویسنده، صحنهی دورهمنشستن بازرس و تبهکارها، خواننده را به یاد قاضی و جلادش میاندازد. حتی تشبیه نویسنده به غولی در تاریکی به نظرم یادآور ورود خود دورنمات در فیلمی است که ماکسیمیلیان شل در سال ۱۹۷۵ از کتاب قاضی و جلادش ساخت.