امروزه، نقطهی عزیمت تجدد ــ امتداد همان چیزی که پویایی نامیدهام ــ پیشفرض یک کمبود یا فقدان معرفتی در گذشته است و میخواهد این کمبود یا فقدان را یا با انتقال اندیشهای یا معرفتی از این یا آن زبان خارجی یا با ابتکار و نوآوری جبران کند. پس تجدّد برزبانآوردن سخنی است که در مردهریگ ما خبری از آن نبوده، یا به دیگر سخن، گفتن سخنی است ناشناخته و نو، از یک سو، و پذیرش نهایتنداشتن معرفت است از سوی دیگر.
نقطهی عزیمت سَلَفیگری ــ امتداد همان چیزی که ایستایی نامیدهام ــ این پیشفرض است که رسیدن به کمال معرفت مبتنی بر متن و منقولات است؛ بدین معنا که در زبانی که اوج نوآوری خود را تجربه کرده و فراتررفتن از آن اوج امکان ندارد، معنایی برای تجدّد نمیماند و بدین ترتیب، نیاز به اندیشهی دیگری و همچنین نیاز به نوآوری منتفی میشود. بر پایهی این اندیشه، تنها چیزی که جامعه بدان نیازمند است، تبدیل پیدرپیِ گذشته به امروز است.
محسن –
نویسنده شاگرد پل نویا (1925-1980)، عرفانپژوه فرانسوی، است و این کتاب در اصل پایاننامهی دکترای ادونیس است که زیر نظر نویا تنظیم و با مقدمهای از او منتشر شده است. پل نویا از شاگردان و اعضای «مکتبی» در مطالعات اسلامی غرب است که با لویی ماسینیون آغاز میشود و با هانری کربن رشد و پرورش مییابد و در شاگردان وی ادامه پیدا میکند. یکی از مبانی این نحله ــ به بیانی گنگ و نارسا ــ آن است که تشیع و تصوف یک چیزند و اندیشههای باطنی یکسر برآمده از تشیعاند و تشیع اساساً وجه باطنی و عرفانیِ اسلام است؛ این نگاه، در سرتاسر کتاب، بر اندیشه و قلم ادونیس حاکم است. او همهجا تشیع را اندیشهی باطنی میخواند و ــ مانند دیگر شاگردان کربن ــ اندیشههای غالیان شیعه را اندیشهی همهی شیعیان و پیروان نخستین امامان میشمرد؛ تصوری سخت باطل که پافشاری چهرههای آکادمیکِ این نحله بر آن بهراستی شگفتآور است.