الکترا اوریپیدس نمایشی است که احتمالا در اواسط سالهای 410 قبل از میلاد ، احتمالا قبل از 413 قبل از میلاد نوشته شده است.
سالها قبل از شروع نمایش ، نزدیک به شروع جنگ تروا ، ژنرال یونانی آگاممنون دخترش را فدا کرد تا از الهه آرتمیس دلجویی کند. در حالی که فداکاری وی به ارتش یونان اجازه داد تا به سوی تروا حرکت کند ، اما این امر موجب کینه عمیقی در همسرش کلیتمنسترا شد. ده سال بعد ، با بازگشت آگامنون از جنگ تروا ، کلیتمنسترا و معشوقش اگیستوس او را به قتل رساندند.
نمایش با معرفی الکترا ، دختر کلیتمنسترا و آگاممنون فقید آغاز می شود.
محبوبیت ماندگار سه گانه اورستیا (که در سال 458 قبل از میلاد تولید شده است) در ساخت صحنه شناسایی بین اورستس و الکترا توسط اوریپیدس مشهور است ، که نمایشنامه آشیل را مسخره می کند.
در نسخه اوریپیدس از داستان ، الکترا از خانه سلطنتی به بیرون پرتاب شده و با یک کشاورز فقیر ازدواج کرده است تا از داشتن فرزندان با وضعیت کاملا بالا برای انتقام از مرگ آگامنون جلوگیری کند. یک روز دو غریبه به درب او می رسند. اگرچه آنها خود را معرفی نمی کنند ، اما در حقیقت برادر تبعیدی الکترا ، اورستس و دوست او پلیادس هستند. هنگامی که او آنها را به داخل دعوت می کند و داستان خود را برای آنها تعریف می کند ، یک خدمتکار پیر اورستس را از زخم کودکی تشخیص می دهد و…
بهنام مؤمنی –
اثری کلاسیک با ترجمهای خوب. از این کتاب ترجمههای دیگری هم هست که من همین ترجمه را پیشنهاد میدهم.