روایت داستان زندگی افراد به ظاهر کم نام و نشان مانند گشت و گذار در لابلای فرش های دست بافت قدیمی پستوی خانه مادربزرگ است. هر یک که به چشم می آید زیبایی خاصی را نمایان می کند که لحظه ای سکوت و حیرت را به همراه دارد. سکوتی شگفت انگیز. تجربه ای خاص و دلنشین.
کتاب حاضر روایتی است داستانی از زندگی پهلوان شهید مصفی صدرزاده، به روایت همسر ایشان خانم سمیه ابراهیم پور.
مصطفی صدرزاده، شهید مدافع حرم، در تاریخ 1 آبان سال 1394 در حلب سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
علی –
کتاب بی نهایت زیبا و تاثیر گذار هست. کتابی آموزنده. یاد میده چطور با دشواری های زندگی برخورد باید کرد
محمد امین –
این کتاب رو با توجه به اینکه شهید صدرزاده نسبت به ما حق بر گردن ما دارند توصیه میکنم.
خیلی جذابه من خودمم چند روزه تمومش کردم
علی –
نویسنده با قلمی شیوا و زیبای خود داستان زندگی این شهید بزرگوار را از زبان همسرش نوشته است.
فاطمه –
از بین تمام کتاب های این سبکی که خوندم، این کتاب جذاب ترینش بود
همسر ایشون تموم اتفاقات رو بیان میکنن نه فقط اتفاقات خوب رو…
زهرا –
کتاب رو خوندم، لذتبخش بود، تمام هدفم از خوندن کتابهای شهدایی این است که بدونم چه خصلت بارزی داشتند که به مقام شهادت رسیدند. در یک کلام درباره این شهید بزرگوار فهمیدم وابسته نبودن به تعلقات دنیا و شجاعتش راه شهادت را برایش هموارتر کرد…