این کالا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید


فرنگیس مرده است
فرنگیس مرده است
135,000 تومان
نویسنده | |
---|---|
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1402 |
برای ثبت درخواست تامین، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
135,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
این کتاب در حال حاضر موجود نیست، اما می توانیم آن را با درخواست شما تامین کنیم و از طریق پیامک با خبرت کنیم!
از طریق دکمه زیر درخواست تامین فوری رو به همراه ثبت تلفن همراه انجام بده.
مشاهده QR CODE

با خرید این محصول 14 سکه معادل 2,700 تومان در باشگاه مشتریان دریافت کنید!
ارسال رایگان پستی برای سفارش های بالای 1,000,000 تومان
امکان ارسال سفارش به صورت کادوپیچ
کادوپیچ
برای اینکه سفارش رو کادوپیچ براتون ارسال کنید، باید بعد از اضافه کردن کتاب ها به سبد خرید ، وارد سبد خرید بشید و دکمه "کتاب رو براتون کادو کنیم؟" رو بزنید.
حتی میتونید در ادامه آدرس کسی رو که مایلید براش سفارش کادوپیچ شده ارسال بشه رو وارد کنید ;)
چگونه میتوان هستی را در کنار نیستی معنا کرد؟
باستانشناس ایرانی ساکن آلمان خاطرات گذشتهاش را مرور می کند، خاطراتی که همراه است با درد فقدان، مهاجرت، جای خالی آدمها و بیش از همه اندوه مرگ فرنگیس.
خاطرهی کافهها، گالریها، کلاسهای درس دانشگاه و آنچه در زمان حال و حتی در همسایگی او میگذرد، او را به جستوجوی معنایی دیگر برای زندگی وامیدارد، جستوجویی در خود و یا حتی در آیینهای کهن آفریقا…
«تکیه دادم به درخت بائوباب. پاهای برهنهام را بر ریشههایش استوار کردم و دستهایم را چلیپا کردم بر تنهاش، و سرم را فشردم بر فرورفتگیاش که در آن بالا، در آن بالای بالا، شاخهها را از هم جدا میکرد. چشمهایم را بستم و گرمای ملایم آفتاب پیشازظهر را روی پلکهایم حس کردم، و حس کردم که چقدر به زمین چسبیدهام، که چقدر زمینم.
تکیه داده بودم به درخت بائوباب و درخت بودم. و ریشههایم را میراندم بر چهار جهت جغرافیا. قایقی بودم بر تالابهای کازامانس. ماری بودم که از میان بوتهها میگذشت، لاجرم از ماری سبزرنگ که پیچان از برابرم گذشت نهراسیدم، که تکهای از من بود، جلوهای از زمین.»
وزن | 150 گرم |
---|---|
نویسنده | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ |
اول |
سال انتشار |
1402 |
تعداد صفحه |
152 |
جلد کتاب |
شومیز |
زبان کتاب |
فارسی |
ویژگی |
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
- 248306
بریده هایی از کتاب فرنگیس مرده است
اگر کتاب "فرنگیس مرده است " را مطالعه کرده اید، بریده هایی از متن آن را با دیگران به اشتراک بگذارید!
متن ارسال بعد از بررسی تایید و منتشر خواهد شد.
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
-
محسن
درِ کافهفرناندو را با فشار باز کردم و داخل شدم. روزهایی که باد نباشد و باران نباشد و هوا اندکی گرم باشد، درِ کافه را باز میگذارند و چند میز و صندلی در کنار خیابان میچینند. درِ کافه که باز باشد، عطر مخصوص قهوه، عطر قهوهی مخصوص کافهفرناندو، فضای خیابان را پر میکند و کیست که تعریف قهوههای اینجا را نشنیده باشد! کافهفرناندو آرایش خاص خودش را دارد، با صندلیهای قدیمی که هیچکدامشان شبیه هم نیستند و میزهایی بهرنگ سبز یشمی و قهوهای رامبراند، و اینها، ایستاده بر آبیِ کهنهی موزاییکها، خورای چشمان عتیقهپسند، جلوهای از روزگاری که حالا تاریخ شده است، یا خاطره. نخشب میگوید: «عاشق اینجا هستم… دنیای نوستالژی.»
اینجا، با آرایش خاص و قهوهی مخصوص، مشتریهای خودش را دارد، شاعران و نویسندگان، موزیسینها، بازیگران تئاتر، و گاه مانکنها و طراحان مد، یا دانشجویانی که معمولاً ترم آخر را میگذرانند.
دیدگاهها
پاکسازی فیلترهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.