دموکراسی، برخلاف تصویری که سیاستپیشگان پوپولیست سعی میکنند از آن ارائه کنند، به هیچوجه مفهومی ساده نیست. ویل و آریل دورانت دموکراسی را مشکلترین شکل حکومت میدانند که مستلزم «بیشترین و فراگیرترین سطح هوشی» در جامعه است. (درآمدی بر تاریخ تمدن) اما سادهسازی پوپولیستی که هر پدیدهای را به دمدستیترین مفهومش فرو میکاهد، افسانهی خواست مردم. آلبرت ویل در این کتاب، خواست مردم را میشکافد و نشان میدهد که این مفهوم مبتنی بر نگاهی افسانهای به دموکراسی مشارکتی است. در مواقعی که پای انتخاب چند گزینه در میان است، یافتن پاسخی برای اینکه میل اکثریت به کدام گزینه است، اغلب سخت و دشوار میشود. در این میان، دولتها نیز نتایج همهپرسیها را به نفع خودشان تفسیر میکنند و با اتکا به «خواست مردم» بر قدرت و اختیارشان میافزایند و این درست نقطهی مقابل چیزی است که در مفهوم خواست مردم نهفته است. ویل میگوید اکنون زمان آن فرا رسیده تا از خواست مردم افسانهزدایی شود و دموکراسی مترقی را دموکراسیای میداند که در آن بتوان منتخبان را به چالش کشید، بر قدرت نمایندگان واقعی مردم افزود و از رهبران پوپولیست بازخواست کرد. دستیابی به چنین هدفی قطعاً آسان نیست و شاید هم هیچوقت حاصل نشود اما ضرورتش در جهان امروز چنان جدی است که باید همواره در این مسیر گام برداشت و تا حد امکان، چند صدایی و پیچیدگی را به جای تکصدایی و سادگی نشاند.
خواست مردم (افسانه ای مدرن)
Earn 7 Reward Points85,000 تومان قیمت اصلی 85,000 تومان بود.72,250 تومانقیمت فعلی 72,250 تومان است.
وزن | 130 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | اول |
سال انتشار | 1402 |
تعداد صفحه | 104 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
ویژگی | |
شابک | 9786227720921 |
1 عدد در انبار
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
چیزی به اسم خواست مردم وجود ندارد، درست همانطور که چیزی به اسم اسب تکشاخ، اسب پرنده یا قارههای گمشده موسوم به آتلانتیس وجود ندارند. کسانی که معتقدند پذیرش خواست مردم بخشی اساسی از زندگی عمومی دموکراتیک است، اسیر یک افسانهاند. بدتر از آن اینکه عبارت «خواست مردم»، بخشی از افسانهٔ پوپولیستی فراگیرتری است که میگوید مردم میتوانند از طریق اِعمال جمعی قدرت خود مستقیماً سیاست دولت را تعیین کنند.
خواست مردم، افسانهای بیش نیست نه برای اینکه در هر نظام دموکراتیک، عموم مردم افرادی نادان و کوتهبین هستند بلکه برای اینکه مردم یکدست نیستند و روشهایی مختلف و اغلب ناسازگار برای تلفیق نظرات آنها وجود دارد. «مردم» متشکل از جمع کثیری از مردمان مختلف است و هیچ مسیری سرراست برای رسیدن از حالت جمع مردم به حالت مفرد آن وجود ندارد.
در مجارستان، ویکتور اوربانِ پوپولیست(*)، قبل از انتخابات ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ حاضر نشد با رقبایش دربارهٔ سیاستهایش مناظره کند و گفت به هیچ مناظرهای نیاز نیست زیرا گزینههای پیش روی کشور کاملاً واضح و گویا است. او معتقد بود چیزی که مجارستان نیاز دارد نه مناظره، بلکه فقط «سی جوان تنومند است که وارد عمل شوند و کارهایی را که همهٔ ما ضروری میدانیم به سرانجام برسانند».
پوپولیسم، بهعنوان پدیدهای که خواستِ مردم، جذابیتش نزد عموم را مدیون آن است، پاسخی غیرواقعبینانه به شرایط یپیچیده است که بسیاری از شهروندان با آن دست و پنجه نرم میکنند. مردم به هیچ وجه و بهشکل منطقی قادر به تعیین سیاست دولتی نیستند و دولتها نیز بلااستثنا مجبورند با جهان در شکل واقعیاش مواجه شوند نه در شکلی که مردم میپسندند. نارساییهای اجتماعی و اقتصادی موجود در بطن پوپولیسم جدیاند اما این بدان معنا نیست که ما به ایدهٔ خواست مردم نیاز داریم تا مثل یک نخ، اصول محوری پوپولیسم را به هم وصل کنیم. زیرا این نخ، افسانه است، افسانهای که شیفتگی نسبت به آن توجه ما را از اصلاحاتی در نظام سیاسی که آن را در خدمت نفع عمومی قرار میدهد، دور میکند. ما باید گریبانمان را از چنگ این افسانه برهانیم.
پریکلس در پایان سال اول جنگ با دشمن اصلی آتنیها یعنی اسپارتها میگوید: اینجا کسی فقط به امور شخصی خود نمیاندیشد بلکه به امور حکومتی نیز فکر میکند. حتی کسانی هم که بهطور عمده درگیر کار و بار شخصی خودشان هستند هم درکی عمیق از سیاست عمومی دارند. این ویژگیِ خاص ماست. ما نمیگوییم اگر کسی به سیاست علاقهمند نبود، پس فقط به امور شخصی خودش میاندیشد، بلکه میگوییم آتن اساساً جای چنین کسانی نیست. (توسیدید ۲.۴۳.۳)
دور باطلِ قاعدهٔ اکثریت میتواند در هر شرایطی که پای بیش از یک اختلاف نظر سیاسی در میان است، تکرار شود بالاخص وقتی پای رأیدهندگان بسیار مطلع و پیچیدهای مثل اعضای احزاب پارلمانی در میان است که مجبورند تصمیم بگیرند به کدام ائتلاف ملحق شوند یا نشوند. در واقع امکان وقوع این امر در میان رأیدهندگانِ با تجربهتر بیشتر است زیرا کسانی که دارای تجربهٔ سیاسیاند، این قابلیت را در خودشان ایجاد کردهاندکه وقتی با یک انتخاب مواجه میشوند، به ابعاد جدید موافقت و مخالفت با آن بیاندیشند. ناتوانی در کشف خواست مردم هیچ ارتباطی با دانش رأیدهندگان ندارد بلکه فقط با راهی سر و کار دارد که با آن میتوان یا نمیتوان نظرات مختلف و رقیب را با هم تلفیق کرد.
پوپولیسم به مثابهٔ یک آموزه در نهایت محکوم به شکست است زیرا مبتنی بر یک افسانه است؛ افسانهٔ خواست مردم. خواست مردم افسانه است زیرا فرضیات لازم برای تبدیل آن به واقعیت در جهان سیاست عملی قابل تحقق نیست. اول اینکه، ایدهٔ «مردم» یا «مردم خاص» که یک کشور را تشکیل میدهند، معنایی روشن ندارد. مردم، وقتی به آنان به دیدهٔ شهروندانی مجزا نگاه شود، متشکل از افراد متعددی هستند که دیدگاهها و نظراتی متنوع دارند. این دیدگاهها و نظرات متنوع اغلب ناشی از تجربیات تاریخی گروههای مختلفی هستند که از طریق فرایندهای ایجاد دولت مدرن با یکدیگر تلفیق شدهاند.
هرچند سوئیس برخلاف آلمان متکی بر اصل ابتکار عمومی است اما باز هم نمیتوان با استناد به این تفاوت گفت سوئیس دموکراتیکتر است. یکی از دلایلش این است که میزان مشارکت در انتخابات آلمان بیشتر از سوئیس است. از سال ۱۹۴۹، کمترین میزان مشارکت درآلمان در سال ۲۰۰۹ رقم خورد که کمی بیش از ۷۰ درصد بود. بیشترین میزان هم کمی بیش از ۹۰ درصد در سال ۱۹۷۲ اتفاق افتاد. در مقابل در سوئیس، میانگین میزان مشارکت در انتخابات در طول ۴۴ انتخابات و همهپرسیهای گذشته کمتر از ۵۰ درصد بوده است. فرصتهای دموکراتیک که یک کشور در اختیار شهروندانش قرار میدهد، یک چیز است و میزان استفاده از این فرصتها، چیزی دیگر. استفادهٔ فراوان از فرصتهای نسبتاً کم شاید بهتر از استفادهٔ کم از فرصتهای نسبتاً فراوان باشد.
پوپولیسم مدعی است اگر خواست مردم در سیاست غالب شود، فساد و نارساییهای دموکراسی نمایندگی رخت خواهند بست. افسانهٔ پوپولیسم در شکل بریتانیاییاش حول همهپرسی برگزیت میچرخد. ابتدا با همهپرسی عمومی، خواست مردم را مشخص کن و بعد تأکید کن که مخالفانِ نتیجهٔ همهپرسی، مخالفان خواست مردماند. همراهی با خواست فرضی مردم را معیار سنجش میزان اعتبار دموکراتیک جامعه قرار بده. این فرمول نخنما را مدام تکرار کن. با مخالفان مماشات نکن. قید و بندهای قانونی دادگاهها و پارلمان را به چالش بکش. به قلدرهای رسانهای اجازه بده این پیام را با فشار بر مخالفان جا بیاندازند که فقط یک مردم، یک خواست، یک حزب لازم است.
ایجاد یک ملت و حس مردمبودن در میان ساکنان هر کشور معمولاً نیازمند دو فرایند است. فرایند اول متشکل است از گسترش و تقویت حقوق شهروندی در میان کسانی که به آن کشور تعلق دارند. اعضای جامعهٔ سیاسی هر کشور به مثابهٔ شهروندان آن باید از حقوق مدنی یکسان برخوردار باشند، طوری که حاکمیت قانون برای همه ــ عوام یا اعیان، روحانی یا عادی ــ یکسان باشد. این وجه تمایز حکومتهای اروپایی مدرن از نظامهای فئودال قرون وسطی است. بعد از آن نوبت به حقوق سیاسی میرسد که ابتداییترینِ آنها حق رأی است که با حقوق اجتماعی مثل امنیت مالی در ایام پیری یا مراقبت بهداشتی در مواقع بیماری تکمیل میشود.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.