میرمهنا دغابی از قبیله عرب زعاب و ساکن بندر ریگ بود که در زمان حکومت زندیه میزیست. او در آن زمان با هلندی هایی که قصد ورد به جزیره خارک را داشتند جنگید و انها را بیرون راند.
ابراهیمی درباره میرمهنا و داستان او در ابتدای کتابش نوشته است: « داستان، نمیتواند عینِ واقعیت باشد، و هیچ واقعیتی هم نمیتواند عینِ واقعیتِ دیگر؛ امّا «بر جادههای آبی سرخ»، تا آنجا که مدارک و منابعِ تاریخی رخصت دادهاند، بر پایهٔ مجموعهٔ بزرگی از واقعیات و مُستَنَداتِ قابل اعتنای تاریخی بِنا شده است، و بیش از این، با سرسپردگی کامل بهنَفْسِ حقّ و حقیقت.
سخت کوشیدم که هیچ اثری را __ که در ارتباط با این مجموعه حوادث وطن ماست و امکان دسترسی بهآنها وجود داشته است __ نادیده نگذارم؛ امّا البته این داستانْ، بایگانی جمیعِ آن اسناد و آثار نیست و نمیبایست هم باشد. تخیلِ نویسنده، در بسیاری از دقایق، راهْ بر برخی واقعیات مُبهمِ مغشوشْ میبندد تا بتواند از حقایق و حَقّانیتی باشکوهْ دفاع کند.
میر مَهنای دُغابی، اصلیترین شخصیتِ این داستان، سردارِ بیپروای دریای جنوب بود: زِبَرْ مردی که ایران، فراوانْ بدهکارِ اوست؛ بدهکاری که تا این لحظه، فرصتِ پرداختنِ بخشِ ناچیزی از دِینِ خود را بهاو نداشته است؛ چرا که استعمار، در طول دو قرن، خیرهسرانه کوشید که نام این سالارِ پیکارگرانِ با ایمان را آنچنان پنهان نگهدارد که گویی هرگز وجود نداشته است، و اگر داشته هم جُز یک راهزن دریایی جسور چیزی نبوده است…
میرمَهنا، یک جریان است نه یک شخصیت. میرمَهنا، یک حادثهٔ عظیم و پِیدارِ تاریخیست نه فقط سردارِ بیپروای دریای جنوب.
«برجادههای آبی سُرخ»، تصویریست کمْرنگ و کمْجلا از مردی که قامتِ بلند، سینهٔ ستبر، قدرت مقاومت، تیزهوشی شگفتانگیز، اندیشههای شیرینِ بشری، حدِّ قناعت، زیبایی مَنِش و خشونت اخلاقی و منطقیاش، قلم را جواب میکند…
«بر جادههای آبی سُرخ»، سلامیست مُحبّانه __ سرشار از شرمساری __ که از دهانِ طفلی درمیآید؛ طفلی که آرزومند است بار دیگر و بار دیگر، مردانی چون میرمهنا را در حیاتِ میهن خود ببیند __ چنانکه در نبردِ دلاورانِ ایران در مقابلِ عراقِ خادمِ بدکارانِ جهان دید __ حتّی بهبهای گلگون شدنِ تمامی خطوطِ دریایی این وطن که همچون دستْ نِوشتههای کتابِ بزرگِ مصائبِ ملّی ماست، و باز هم حافظانهترین غزل از دیوانِ زندگی سرشار از مبارزهٔ یک ملّتِ همیشه بیدار؛ و این طفلِ خجل، در نهایتِ رؤیاهای خود جُز این نمیخواهد که در چنین راهی، دانگِ ناچیز و بهحسابْ نیامدنی خود را بگذارد…
ابراهیمی برای نگارش این اثر در طول پانزده سال پژوهشهای زیادی انجام داده و منابعی تاریخی بسیاری را خوانده است.
از متن کتاب :
سلیمه!
یادت هست که یک بار برایت شعری گفتم؟ و گفتم:” ما اینجا زاده شدیم و اینجا روییدیم، و اینجا با خاک و آب آشنا شدیم، و اینجا دل به عشق سپردیم.
پس بر ماست که از این آب و این خاک، با تمامی توان خویش حفاظت کنیم.
و بر ماست که تن خاکی مان، همین جا، زیر و زِبر همین خاک ها، کنار همین دریا، خاک شود و خاکسترش بر باد رَوَد…؟”
یادت هست؟
اینک ای سلیمه، وقت، وقت اثبات است.
من مجموع خاطرات ملت خویش از این دریا هستم.
دریایی که از آن ماست و همیشه ی خدا از آنِ ما بوده است.
و خداوندِ خدا هنگامی که آن کوچ بزرگ
اتفاق افتاد
و حتی بسیار پیش از آن، این دریا را به ما بخشیده بود.
و به ما آموخته بود که پای برهنه، راهی بس دراز را بپیماییم و
به اینجا برسیم.
لیبل "خریدار محصول" 9911789597 (خریدار محصول) –
رمانی بسیار زیبا با قلم عالیه آقای نادر ابراهیمی ????
محمد امین –
این رمان خیلی عالیه
فوق العاده است✔️
علی –
رمان “بر جاده های آبی سرخ” رمانی حماسی و ملی و میهنی است که به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعی اند.
محمد –
واقعا قلم استاد نادر ابراهیمی عالیست
محدثه –
وای خدایا..عالیه عالی….نادر ابراهیمی عزیز و تکرار نشدنی…..قلم زییا و بی نظیر
امیررضا فرامرز قراملکی –
میر مهنا دغابی! کسی که نادر ابراهیمی بخوووبی تونسته به قلم بیاره اونو
maryam.khoshnejat69 –
آخه بفرمایید کدوم کتاب نادرِجان بی نظیر نیست آخه؟اصلا قلم نادر جان ابراهیمی به تعریف و تمجید نیاز نیست.
هرچی بنویسم در حق قلم زیبای نادر ابراهیمی جفا است.بهتره شما دوستان راترغیب کنم به خواندن تک تک جملات….نه! نوشیدن و یا بلعیدن تک تک جملات و به خاطر سپردن آن برای همیشه در عمق دل و جان.
عالی عالی عالییییه. بخونین و نوش روحتون کنید