خابیر ماریاس یکی از مهمترین و تاثرگذار ترین نویسندگان اسپانیایی چهار دههی گذشته است. نویسنده، روزنامه نگار و مترجم پرکاری که آثارش روح آشفته و تاریخ متلاطم آدم ها و سرزمینش را روایت می کنند. برتا ایسلا سال دوهزار و هفده منتشر شد و یکی از آخرین رمان های او به حساب می آید و با استقبال مخاطبان مواجه شد، رمانی که ادای دین ماریاس است به برخی از محبوب ترین نویسندگانش مانند جوزف کنراد و ولادمیر ناباکوف.
برتا ایسلا داستنی زنی است که زندگی زناشویی نامتعارفی با همسرش دارد، طی جریانای مرد «ناپدید» می شود. این اتفاق ناگهانی و تکان دهنده زن را وادار می کند به انتظار بازگشت همسرش روزگار بگذراند و در این مدت سعی می کند بفهمد که اصلا او کیست؟ این رمان بن مایه های آثار بزرگ جست و جو محور و البته جاسوسی را دارد، با صدق و کذب های مکرر. زن در این دوران با آدم های گوناگونی آشنا می شود که هرکدام در گذران این دوران طولانی نقش مهمی بازی می کنند. خابیر ماریاس جغرافیایی از احتمالات می سازد که تمامشان می توانند درست باشد و این هول واقعیت است.
برتا ایسلا
Earn 17 Reward Points195,000 تومان قیمت اصلی 195,000 تومان بود.165,750 تومانقیمت فعلی 165,750 تومان است.
وزن | 500 گرم |
---|---|
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
موضوع | |
قطع کتاب | |
نوبت چاپ | دوم |
سال انتشار | 1402 |
تعداد صفحه | 500 |
جلد کتاب | شومیز |
زبان کتاب | فارسی |
شابک | 9786220106258 |
ناموجود
برای ارسال بریده کتاب، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود / عضویت
بیشتر ساکنین زمین به زندگی روزمره عادت کردهاند، فقط تماشا میکنند روزی شروع میشود، مسیرش را طی میکند و بعد تمام میشود؛ جوان که بودم دوست داشتم اینطور زندگی کنم، فقط آینده در برابرم بود، نه ورطهٔ حال و گذشته. اما از آنجایی که تجربهام از زندگی بسیار متفاوت بود و به آن عادت کرده بودم، حالا خواهان تجربهٔ آخرمم؛ کسی که به انتظار مدام خو بگیرد هرگز اجازه نمیدهد این حالت بهکل تمام شود، انگار که نیمی از هوا را از آدم بگیرند. و به این ترتیب، تا مدتی توماس هم خودش بود و هم نبود. نگاهم به او آمیخته با بدگمانی و خرسندی بود، هر چند ممکن است احمقانه به نظر برسد، یکی موجب دیگری میشد، یا بهتر بگویم، وابستگی متقابل داشتند و یکدیگر را تقویت میکردند و بدگمانی همان انتظار بود، امتداد یا بازماندهاش.
مادامی که تصمیم میگرفتم به چیزی فکر نکنم و بیتوجه به این موضوع زندگیام را بکنم، یک جورهایی احساس امنیت میکردم. گویی به آن حالت انتظار و بیثباتی برگشته بودم که هیچکداممان را بیبهره نمیگذارد و برای گذراندن روزی به روز بعد به فریادمان میرسد، چون چیزی بدتر از این نیست که احساس کنی همهچیز ثابت و بیتغییر است یا استوار روی مسیر صحیح قرار گرفته، یا اتفاقی که باید میافتاده افتاده یا زمان میبرد تا اتفاق بیفتد و تا به نتیجه برسد هیچ نگرانی و هیجانی در کار نیست، یا صرفاً نگرانیها و هیجاناتی زودگذرند که بهسادگی قابلپیشبینیاند، اگر خود این در کلام تناقضگویی نباشد.
نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.