بریده هایی از کتاب "اما"

حامد

دو نکته بود که ذهن اِما را تا حدودی مشغول می‌کرد. فکر می‌کرد که مبادا وظیفه‌ای که هر زن نسبت به احساسات زن دیگر دارد را زیر پا گذاشته باشد. چون او تمام احساساتش راجع به جین فیرفاکس را با فرانک چرچیل در میان گذاشته بود. احتمالاً کار درستی نکرده بود. ولی این تصورات آن‌قدر قوی بود که خودبه‌خود به زبان می‌آمد و موافقت فرانک چرچیل با اِما خودش نشان‌دهندۀ نفوذ کلام او بود، و خب نمی‌شد به همین راحتی‌ها گفت که اِما باید جلوی زبانش را نگه دارد. نکتۀ دیگری که اِما را ناراحت می‌کرد، باز هم به جین فیرفاکس مربوط می‌شد. این دیگر جای چون و چرا نداشت. ناراحتی اِما از این‌که نوازندگی و آواز جین‌ از او بهتر بود به وضوح حس می‌شد. از ته دل پشیمان شد که چرا در بچگی تنبلی کرده و بیشتر تمرین نکرده بود. به همین خاطر بود که پشت پیانو نشست و یک ساعت و نیم تمرین کرد.

حامد

اتفاق غم‌انگیزی بود. از زمان آمدن فرانک چرچیل به بعد آن دو هر روز را با هم گذرانده بودند. بودن او در رندالز به همه نشاط خاصی داده بود، روح و نشاط غیرقابل وصف. فکر این‌که او آمده، انتظار این‌که هر روز او را می‌بیند، دلگرمی به توجه و زیر نظر داشتن‌های او،‌ سرزندگی و شور و حالش. دو هفتۀ خوش سپری شده بود، و حالا از سر گرفتن روال عادی هارتفیلد برای اِما خیلی سخت و غم‌انگیز بود.

حامد

غافلگیر کردن کار درستی نیست. لذت و شادی را بیشتر نمی‌کند. حتی ممکن است ناراحت‌کننده هم باشد.

حامد

خلاصه خدا را شکر، هر طور که حساب می‌کنم می‌بینم که خوشبختیم به او بستگی ندارد، کمی زمان لازم دارم که همه چیز به روال سابق برگردد. می‌گویند هر کس در زندگی‌اش یک بار عاشق می‌شود، و خب، من، خدا را شکر، تاوان سنگینی نمی‌پردازم.

حامد

هیچ چیز به پای خوش‌قلبی‌اش نمی‌رسد. هیچ چیز وجود ندارد که بشود با خوش‌قلبی و محبت مقایسه کرد. همین محبت است که باعث می‌شود پدر عزیزم این‌طور محبوب باشد، و یا حتی ایزابلا در دل همه جا باز کند. من این‌طور نیستم. ولی ارزشش را می‌دانم و به آن احترام می‌گذارم. از این لحاظ هریت جذابیتش از من بیشتر است. آه! هریت عزیز، من تو را با هیچ‌کس دیگر در دنیا عوض نمی‌کنم. واقعاً که تو به صد تا جین فیرفاکس سرد و بی‌عاطفه می‌ارزی. و خوش به حال مردی که جای اِما را به هریت بدهد، او را خوشبخت‌ترین مرد دنیا می‌کند.

حامد

بین کارهای سخت، خداحافظی از همه سخت‌تر است.

حامد

ولی مسلماً کارهای ابلهانه‌ای که آدم‌های عاقل بدون شرم و حیا مرتکب می‌شوند دیگر ابلهانه نخواهد بود. رذالت و بدی همیشه رذالت و بدی نیست، بلاهت همیشه بلاهت نیست. بستگی دارد به شخصیت افراد.

حامد

آدم با خیرخواهی می‌تواند آن کسی که باید باشد، نه با دوستی. اِما آرزوی چنین مردی را داشت.

حامد

شاید بشود بدون رقص هم زندگی را ادامه داد. هستند جوانانی که ماه‌های پیاپی اوقاتشان را بدون این‌که به هیچ مجلس رقصی بروند سپری می‌کنند و جسم و روحشان هم هیچ صدمه‌ای نمی‌بیند. ولی وقتی لذت جست و خیزهای تند و موزون را بچشند در این صورت برایشان خیلی سخت می‌شود که دیگر آن کارها را انجام ندهند.

حامد

که اگر زنی شک داشته باشد مردی را بپذیرد یا نپذیرد، حتماً باید جواب رد بدهد. اگر شک دارد که بگوید بله، باید حتماً بگوید نه. این قضیه‌ای نیست که انسان با شک و تردید واردش بشود و دودل بماند.

پرداخت آنلاین امن

پرداخت با کارت‌های شتاب

ارسال سریع

ارسال در کوتاه‌ترین زمان

ضمانت بازگشت کالا

ضمانت تا حداکثر ۷ روز

پشتیبانی پاسخ‌گو

پشتیبانی و مشاوره فروش

ارسال هدیه

ارسال کالا به صورت کادویی

فروشگاه اینترنتی کتابستان، جایی است برای گشت و گذار مجازی دربین هزاران عنوان کتابِ پرفروش، به روز و جذاب از ناشران مطرح کشور و خرید آسان کتاب از هر نقطه ایران عزیز بیشتر بخوانید..

  • تلفن: 02191010744
  • تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260
  • ایمیل: info @ ketabestan.net
سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.