سال بلوا

خیال می‌کردم دارم درست بازی می‌کنم، دو تا اسب‌هام را می‌برم جلو، وزیر را می‌کشم بیرون، یک سرباز می‌دهم، با سه حرکت، کیش، مات. امّا سربا...

ادامه مطلب

سال بلوا

گفت که در زمان‌های بسیار قدیم زن و مردی پینه‌دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دست‌هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند...

ادامه مطلب

سال بلوا

چرا یاغی شده‌اند؟ هیچ فکر کرده‌اید؟ از گشنگی، ناامنی، بی‌سوادی، همین پاسبان‌های شما کم مردم را غارت نمی‌کنند. آن وقت شما آمده‌اید دار س...

ادامه مطلب

سال بلوا

پدرم می‌گفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود می‌آید، یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم‌...

ادامه مطلب

سال بلوا

یک لحظه به فکرم رسید که ماهی‌ها از ترس آدم‌ها ماهی شده‌اند و به آب پناه برده‌اند، ولی آن‌جا هم در امان نیستند

ادامه مطلب

سال بلوا

مرد باش، می‌فهمی؟» «مردها همیشه تا آخر عمر بچه‌اند، این یادت باشد.» «هم بچه باش، هم مرد، امّا مال من باش.»نیلوفر

ادامه مطلب