بهترین کتابهای ویکتور هوگو
نام ویکتور هوگو برای هر کس که ذرهای به جهان ادبیات علاقه داشته باشد آشناست و کتابهای او برای مخاطبان شناختهشده هستند. این مسئله انتخاب و معرفی تعدادی از کتابهای او به عنوان بهترین کتابهای ویکتور هوگو را با دشواری روبهرو میکند. با این حال، در ادامه به معرفی فهرستی از میان آثار شاخص او میپردازیم:
کتاب آخرین روز یک محکوم به اعدام (The Last Day of a Condemned Man) یکی از محبوبترین کتابهای ویکتور هوگو است. این کتاب، همانطور که از اسمش پیداست، روایتی از آخرین روز زندگی یک فرد محکوم به اعدام را بازگو میکند. شخصیت اصلی این کتاب نه نامی دارد و نه مشخص است که چه جرمی مرتکب شده است. تنها میدانیم که او به مجازات اعدام با گیوتین محکوم شده و در تلاش است تا از مردم طلب عفو کند، اما مردم او را جانی میدانند و نمیخواهند او را ببخشند. پس از انتشار این کتاب در سال 1829، انتقادات فراوانی بر مجازات اعدام و جلوگیری از آن مطرح شد.
کتاب گوژپشت نتردام (The Hunchback of Notre Dame) در میان آثار درخشان ویکتور هوگو از محبوبیت و شهرت بالایی برخوردار است. این کتاب که اتفاقات آن در پاریس قرن پانزدهم میلادی میگذرد، داستان عشق بین مردی به نام کازیمودو ـ که بدنی ناقصالخلقه اما قلبی مهربان دارد ـ و زنی زیبا به نام اسمرالدا را روایت میکند. ویکتور هوگو در این کتاب با مهارتی مثالزدنی مفاهیم عمیق انسانی مانند عدالت، عشق و بردباری را به مخاطب مینمایاند.
کتاب کلود ولگرد (Claude Gueux) یکی دیگر از آثار شناختهشدهی ویکتور هوگو است. ویکتور هوگو در این کتاب، بیش از سایر آثارش، بر مفاهیم سیاسی تأکید میکند. این کتاب داستان کارگری باهوش و بااستعداد به نام کلود است که از جبر روزگار، برای سیر کردن خود و خانوادهاش تصمیم به دزدی میگیرد. اما آیا تنها مقصر این رفتار غیراخلاقی خود اوست یا فشار جامعه عامل اصلی دست زدن او به چنین عملی است؟ این پرسشی است که ویکتور هوگو در بطن داستان کتاب به دنبال یافتن پاسخ آن است.
کتاب بینوایان (Les Miserables) را شاید بتوانیم مطرحترین اثر ویکتور هوگو بدانیم. کتابی که ویکتور هوگو دربارهی آن گفته است: «من این کتاب را برای همهی آزادیخواهان جهان نوشتهام.» این کتاب در اصل روایت زندگی مردی به نام ژان والژان است که در فقر و تهیدستی زندگی میکند و سالهای زیادی را در زندان سپری کرده است. او حالا با کشیشی سخاوتمند و مهربان آشنا میشود که زندگیاش را تا حدودی دگرگون میکند. ژان والژان همچنین سرپرستی دختری به نام کوزت را بر عهده میگیرد و در طول داستان، حوادث متعددی برای ژان والژان و کوزت و سایر شخصیتها رخ میدهد. اما ویکتور هوگو در پس تمام این حوادث و چرخههای پیاپی عشق و نفرت، در تلاش است تا چهرهی واقعی فرانسه در قرن نوزدهم میلادی را به مخاطب نشان دهد.