حضورش برایم اهمیتی نداشت امّا غیبتش خیلی آزاردهنده بود. شبهایی که توی آن زیرزمین میخوابید، من بالا بودم، تنها، امّا میدانستم که هست. یکی هست. یکی آن پایین دارد نفس میکشد، به خصوص در خانهای که بوی کت بارانخورده پدر میداد
مریم
27
دی
حضورش برایم اهمیتی نداشت امّا غیبتش خیلی آزاردهنده بود. شبهایی که توی آن زیرزمین میخوابید، من بالا بودم، تنها، امّا میدانستم که هست. یکی هست. یکی آن پایین دارد نفس میکشد، به خصوص در خانهای که بوی کت بارانخورده پدر میداد