خدیجه

«بفرما! می‌بینی؟ این هم نتیجه‌ش. وای مورتیمر، توی همچین وضعیتی چه‌طور می‌تونی این‌قدر بی‌خیال و بی‌مسئولیت باشی و یک‌کاره وایسی به من فحش بدی؟»
«من کِی فحش دادم؟ بعد هم این رعدوبرق نتیجهٔ حرف من نبود، حتا اگه من یک کلمه هم نمی‌گفتم باز نتیجه همین بود. خودت هم این رو خوب می‌دونی اوانجلاین یا دست‌کم باید بدونی که وقتی فضای جَو پُر از بار الکتریکی می‌شه…»
«آره… آره… همین‌طوری وایسا و با من بحث کن و بحث کن و بحث کن! اصلاً نمی‌فهمم چه‌طور می‌تونی این رفتار رو با من داشته باشی، اون هم وقتی که می‌دونی این خونه میلهٔ برق‌گیر نداره و زن و بچهٔ فلک‌زدهٔ تو ول شده‌ن به امان خدا. داری چی‌کار می‌کنی الان؟ توی همچین وضعی داری کبریت روشن می‌کنی؟ پاک زده به سرت؟»