داستان موعود
«داستان موعود» روایتی متفاوت است از زندگی امام زمان (عج)، برای آنهایی که متنی پژوهشی و درعینحال صمیمی میخواهند.
نویسنده به سراغ مهمترین و معتبرترین منابع تاریخی تا قرن هفتم هجری رفته است تا بخشهایی از زندگی امام زمان (عج) را روایت کند که کمتر شنیدهایم. جذابیت این کتاب به همین ناگفتهها و کمترگفتههاست.

یوسفی به نام موسی
کتاب رزق
قالی خونین کاشی فیروزه ای
مربی خودت باش (باورها)
طغیان
استعمار زدایی از ذهن
زنخدان
دختری که به دالان تاریخ افتاد

بیست و 2
سوگ عشق
مارپیچ خون
پرده نشین
سرو و سدار
خنجری برای سه نفر
یوسفی به نام موسی
فادیا جلد دوم : سقوط نقاب ها
کتاب رزق
تمرین های کاربردی در مواجهه با افسردگی و شرم
از اعماق ذهنم
چیزهایی که مهم اند
تازه های نشر
یوسفی به نام موسی
فادیا جلد دوم : سقوط نقاب ها
کتاب رزق
چیزهایی که مهم اند
برند سازی ملی در اروپا
قالی خونین کاشی فیروزه ای
مربی خودت باش (باورها)
طغیان
استعمار زدایی از ذهن
زنخدان
دختری که به دالان تاریخ افتاد
شبانی گرگ
چمدانی برای ماندن
تاریخچه ای مختصر از مناقشه اسرائیل و فلسطین
انتری که لوطی اش مرده بود
فادیا جلد اول: بازگشت به خانه
سگ زرد (ماجراهای مگره،کمیسر پلیس)
فونتامارا
بانوی بهشتی (شش داستان کوتاه)
بیشترش چیز خاصی نیست
کتابهای طلایی جلد 5: پشه بینی دراز
پرواز را به خاطر بسپار
پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 3
پسری از خیابان اروس
یک روز از زندگی عابد سلامه
بهشت
خیلی زیبا بود.یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم و بهترین قلمی که دیدم! این چهار جلد از نویسنده رو از دست ندید:)
کلمات و جملات به دور از پیچیدگی است و در عین حال اشعار بسیار زیبا و تاثیر پذیرفته از آیات قرآن است
خیلی جذاب و پرهیجان بود، از همون لحظه ی شروعش مجذوب قلم گیرای نویسنده شدم و تا آخرشو یه نفس خوندم
داستان بسیار زیبا و درگیر کننده ای دارد و تعلیقهای خوب و پرکششی دارد.
داستان تاریخی و جذابی بود کاش بیشتر این کتاب ها نوشته شود قلم نویسنده هم خیلی خوب بود
سلام علیکم کتابی از شیدایی، از نظر اهل بیت علیهم السلام ، از اوج گرفتن، سقوط و پرواز، عشق و نفرت… قلم نویسنده مسحور کننده بود
کتابی خیلی زیبا که محتوای کتاب و حسی که به شما انتقال میدهد با عنوان هایی که برای هر بخش با خلاقیت انتخاب شده بود بسیار دل انگیز بود
متفاوت ترین کتاب بود که توی این ژانر خونده بودم بنظرم جلد اولش قوی تر بود
واقعا زتدگي جذابي داشتن خانم بابايي به جز اينكه مادر يه شهيد بودن اين فعاليت هايي كه تا اخر عمرشون انجام مي دادند خيلي قشنگ بود.
وای خدای من هرچی از جذابیت این کتاب بگم کم گفتم. خیلی خیلی کتاب قشنگیه. مخصوصا از زبان وکلام افرادی هست که دربارشون کمتر کتاب هست مثل حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب. در کل واقعا ارزش حتی چندین بار خوندن
خانم اسعد همیشه نشون دادن قلمشون بی نظیره هر جلد از این رمان جذاب تر ،پخته تر از جلد قبل ، انقدر زیبا نوشتن که نمیشه کتاب رو نصفه رها کرد …
فرعون پسری که بر رود نیل غلبه کرد
ترس و لرز (ماسک نفرین شده)
سوزنبان مارها (قصه های عجیب برای بچه های عجیب غریب)
کلاسیک های خواندنی (مری پاپینز)
دکترجکیل و آقای هاید ( کتابخانه کلاسیک)
جک و قاتل بزرگ
ماجراهای من و بقیه 1: آپارتمان در آتش
آگوست پسری که می خواست عادی باشد
ماه کرم خورده (رمان هایی که باید خواند)
پارک وحشت 3 (صبحانه: خون هیولا)
قصه های قانون جنگل 7 (خرسی خان داروغه و همسایه ها)
جنگولک بازی های جناب تام (4): جناب تام یاد می گیره بچه خوبی باشه
کلیدهای تخلیه هیجانی در کودکان (کلیدهای تربیت کودکان و نوجوانان)
شگفتی وجود
سرکوب ماورا
تصمیم گرفتم خودم باشم
کلیدهای تربیت فرزند قدرشناس (کلیدهای تربیت کودکان و نوجوانان)
نسل نوخاسته
توتم و تابو
درجا زدن ممنوع!
چگونه مانند میلیونرها فکر کنیم
زمین نو (بیدار شدن نسبت به هدف زندگی تان)
همه چیز رو به فناست
101 بازی برای بداهه پردازی
بریده هایی از کتاب ها
-
مجنون
سروان از صندلی گردانش بلند شد. قد بلند و چهارشانه بود و صدای قدم هایش، محکم و شمرده در اتاق طنین انداخت. میزش را دور زد و با چند گام بلند خود را پشت سر حسام رساند. دستهایش را روی
-
ریحانه سادات
میخندید و دندانهای سفیدش برق میزد. کاش کسی نبود. کاش آن جمعیت گریان و سیاه پوش دور و برمان نبودند. دلم میخواست خم شوم و به یاد آخرین دیدارمان پیشانی اش را ببوسم. زیر لب گفتم: «خداحافظ» همین.
-
مریم
سيدميران شانهاش را به چوب يکی از پنجرههای اطاق تکيه داده بود بيرون را تماشا میکرد. گويی به اين میانديشيد که در آن تنگ غروب چگونه روشنايی میرفت و تاريکی جانشينش میشد. آيا اين يکی از هزاران غزل زيبای طبيعت
-
خدیجه
بیش از گفتوگوی بینمان، دستهای طوارقی او بود که من را مجذوب کرد. دستانی کشیده و مرموز، انگشتان ظریفی که مثل پاهای عنکبوت در کف دستش آرام گرفته بودند. این دستها مرتب بهسمت ما میچرخیدند، به ما غذا تعارف میکردند
-
خدیجه
دم غروب، بلال آمد تا دخترها را ببرد. بلال قبل از خروج از خانه، بهشان گفت: اگه کسی ازتون پرسید اینجا چهکار میکنید، فقط بگید گردشگرید و منهم راهنماتونام. دولت ترکیه این روزها خیلی سختگیر شده، ازتون میخوام خونسرد باشید،
-
خانم
بعضی شبها که از سر زمین به خانه برمیگشتیم، میدیدم غذامان فقط نان خشک است. همان دم در از حال میرفتم. حالم بد میشد. لقمهای نان که توی دهن میگذاشتم و همراهش یک حبه قند که میخوردم، حالم جا میآمد.
-
ریحانه
همه یه زمانی دنبال عشق میگشتن، حالا همه میخوان همدیگه رو بکشن.
-
مجنون
میگویند بزرگترین حسرت روز قیامت آن است که به انسان نشان میدهند میتوانسته در زندگی به کجا برسد و نرسیده! میتوانسته چه انسانی بشود و خودش نخواسته و نشده!
-
مریم
چرا دائماً نگرانی که مبادا از ما عملی سربزند که داوری منفیِ دیگران را از پی بیاورد؟ راستی این «دیگران» که گهگاه اینقدر تو را آسیمهسر و دلگیر میکنند، چه کسانی هستند؟ آیا ایشان را بهدرستی میشناسی و به دادخواهی
-
خدیجه
اما آقایان، میدانید نکتهٔ اصلی بدجنسیِ من چه بود؟ تمام ماجرا از این قرار بود: بزرگترین زشتی درست در آگاهی شرمآور و لحظهبهلحظهٔ من نهفته بود، حتی لحظاتی که از خشم لبریز بودم. آگاهی از اینکه نهتنها بدجنس نیستم، بلکه
-
عطیه
پیرمرد میتوانست کم و بیش بهگونهای فوقطبیعی گوش کند و بچشد و ببوید، مثل مردی آویخته از پُل که در لحظهی مرگ میتوانست رگهای هر برگ را ببیند، و فراتر از آن، هر حشرهای بر برگ را، و باز بیشتر،
-
حامد
از باقی چیزها هیچ حس و تصوری ندارم. روحی مرده. اما بهمحض اینکه در فکرم، شوق تو را و خاطرهٔ صورتت را و حرکاتت را و بدنت را زنده میکنم، زندگی و حرارت به وجودم برمیگردد. تو منتظرم هستی، نیستی؟
10 غلط مشهور درباره اسرائیل
تل آویو سقوط کرد
بزرگترین زندان زمین
سنافور
بازگشت به حیفا
سرنوشت فلسطین
دایره المعارف مصور کتاب مقدس
اکسیژن برای مرده ها نیست
یک روز از زندگی عابد سلامه
آنجا به دنیا آمدم اینجا به دنیا آمدم
تاریخچه ای مختصر از مناقشه اسرائیل و فلسطین
مجله اینترنتی کتابستان


برای کتاب: کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع)
این کتاب بسار عالیه با جمله جملش اشک ریختم متن به نثر رونیه و کتاب کامل و منسجمه پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید