batool.c

… به خدا سوگند اکنون خود را میان بهشت و دوزخ می بینم. اما من بهشت را انتخاب خواهم کرد. هر چند مرا پاره پاره کنند و بسوزانند!
اسب، رو به خیام حسین ع داشت.
خود را به اسب سپردم.
او می تاخت و من دست بر سر مویه می کردم: خدایا به سوی تو بازگشته ام! توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر ص افکندم.
با سپر واژگون، با اسبی سر به زیر، مقابل حسین ع ایستادم: جانم فدای تو باد، ای پسر رسول خدا ص! من بر تو سخت گرفتم و مجبورت کردم که در این مکان فرود آیی. اما خدا می داند که گمان نمی کردم کار این گروه با تو به اینجا برسد! آیا خدا توبه مرا می پذیرد؟!
صدایش، زیباترین بشارت عالم را در خود داشت: آری، و تو در دنیا و آخرت، آزادمرد هستی! …