مریم

انسانی که زندگی‌اش را از کارش جدا می‌کند، در لحظه‌های زندگی هم به‌واقع زندگی نمی‌کند! این‌طور ببینید که آدم‌ها ساعت‌های متوالی را کار می‌کنند تا درآمدشان را در ساعت‌های محدودی خرج کنند. ساعت‌های متوالی شکنجه می‌شوند تا دمی خوش باشند؛ ولی چون به محدود بودن ساعت‌های خوشی آگاهند در همان لحظات کوتاه، احساس فشار و شکنجه فوران می‌کند.
یاد دوران مدرسه می‌افتم که پنجشنبه‌ها را بسیار بیشتر از جمعه‌ها دوست داشتم. پنجشنبه ابتدای تعطیلی و فراغت و خوشی بود؛ ولی جمعه که در آستانۀ آغاز هفتۀ درسی جدید بود، خوشیِ گلوگیری داشت، نوعی تعطیلی با احساس فشار ناشی از پایان تعطیلات!