مریم

همیشه عده‌ای از مردم هستند که به فحشا خو می‌کنند و از محدود شدن شهوت‌رانی‌شان پریشان می‌شوند. همیشه عده‌ای هستند که با خصلت‌های شنیع پنهانشان بر هر منطق و فضیلتی چیره می‌شوند، و اگر این خصلت شنیع پنهان – که من اسمش را می‌گذارم کثافت انسانی – مجال یابد و همه‌گیر شود، بنیان همه‌چیز را می‌کَنَد. – فکر می‌کنی چرا کثافت انسانی قدرت چیره شدن بر فضیلت را پیدا می‌کند؟ – چون گاهی تعداد طرفدارانش بیشتر می‌شود… یونس، من از زیاد شدن تعداد نفوس آدم‌های رذل می‌ترسم. – در واقع تو از دموکراسی می‌ترسی، احمد! احمد با تردید به من نگاه می‌کند و جوابی نمی‌دهد. ولی من بی‌رحمانه ادامه می‌دهم: «بگذار این ترس مبهمی که غالباً از اندیشیدن به آن فرار می‌کنیم را به زبان بیاورم؛ اگر جمهوری اسلامی چنان که فکر می‌کردیم مبتنی بر چیرگی اکثریت تأسیس می‌شد، آیا بعد از سالیانی امکان چربیدن رذالت بر فضیلت پیش نمی‌آمد؟ آیا فرض آشکارگی و حتی چیرگی خصلت‌های شنیع پنهان فرض بی‌پ