محسن

هار. باد از آن سوی دیوار سبز، از دشت های ناپیدای بکرو وحشی گرده زرد و عسل رنگ گل هایی ناشناخته را به همراه می آورد. لبها در اثر این گرده شیرین خشک می شوند؛ آدم هر دقیقه یک بار زبانش را روی لب هایش می کشد و تصور میکند احتمالأ لبهای همه زنان غریبه (و البته لب های مردان هم شیرین است. این تصورات تا حدودی در جریان تفکر منطقی اخلال ایجاد میکند.) اما آسمان آبی، عاری از حتی لکه ابری (چه بی ذوق بوده اند قدما که این توده های مضحک و درهم بخارکه | احمقانه درهم میلولند الهام بخش شاعرانشان بوده). من فقط چنین آسمان استریل و بی نقصی را دوست دارم – و مسلما با یقین میتوانم بگویم ما دوست داریم.