بسیاری از آنچه دربارهی نوشتن میدانم از دِرِک هارتفیلد آموختم؛ تقریباً همهچیز را. متأسفانه هارتفیلد، به عنوان نویسنده، به معنای دقیق کلمه اخته بود. کافی است اندکی از نوشتههایش را بخوانی تا این را متوجه شوی. نثرش بریدهبریده، داستانهایش سرسری و موضوعاتش بچگانه بودند. با وجود این، او مانند عدهی کمی جنگنده بود؛ مردی که از کلمات به عنوان سلاح استفاده میکرد. بهنظرم، وقتی فقط مبارزهطلبی مطرح باشد، او باید درست بالای ردهبندی، کنار غولهای روزگارش همینگوی و فیتز جرالد باشد. متأسفانه او هرگز نتوانست کاملاً بفهمد با چهچیزی میجنگد. در مجموع، فکر کنم این معنای اختگی باشد.
هارتفیلد هشت سال و دو ماه نبرد بیثمرش را طول داد و سپس مُرد. در ژوئن ۱۹۳۸، صبح یکشنبهای آفتابی، درحالیکه تصویری از آدولف هیتلر را در دست راستش میفشرد و چتری باز را در دستی دیگر، از بام ساختمان امپایر استیت پرید. بههرحال، آدمهای کمی متوجه شدند
محسن
04
دی