محسن

آدا، طی همین دوران جوانی‌اش، فهمیده بود که پدرش با بقیۀ پدرها خیلی فرق می‌کرد، اما هنوز برایش دشوار بود وسواس او را دربارۀ گیاهان به‌راحتی تحمل کند. پدرهای دیگران در اداره‌ها، مغازه‌ها و دفاتر دولتی کار می‌کردند، کت و شلوار آراسته، پیراهن سفید و کفش‌های براق و سیاه می‌پوشیدند، در حالی که پدر آدا پالتو، شلوار زیتونی یا قهوه‌ای‌رنگ و پوتین‌های زمخت می‌پوشید. به‌جای کیف‌دستی، یک کوله‌پشتی داشت که حاوی خرت و پرت‌های زیادی مثل ذره‌بین، جعبۀ کالبدشکافی، ابزارآلات گیاه‌شناسی، قطب‌نما و دفترچۀ یادداشت بود. پدرهای دیگر دائماً دربارۀ کار و برنامه‌های بازنشستگی حرف می‌زدند، در حالی که پدر آدا به تأثیر مخرب سموم و دفع آفات بر رشد گیاهان یا آسیب محیط‌زیستی ناشی از قطع درختان علاقه داشت. با اشتیاق دربارۀ تأثیر مخرب جنگل‌زدایی حرف می‌زد، در حالی که همتایانش با این اشتیاق پیرامون نوسانات شغلی خود حرف می‌زدند؛ نه‌تنها دربارۀ آن حرف می‌زد،