عطیه

«می‌شنویم که ما را فرا می‌خوانند اما سر برنمی‌گردانیم به امید آینده نفس می‌کشیم وقتی آینده‌مان نقشه‌ای بیش نیست در خیال کسب معرفتیم وقتی از آن شانه خالی می‌کنیم به دعا دست بلند می‌کنیم و ناجی را به انتظار می‌نشینیم وقتی آمرزش و رستگاری در دستان‌مان نشسته است. و همچنان ما خواب‌زده‌گانیم و همچنان ما خواب‌زده‌گانیم و همچنان دعا می‌خوانیم و همچنان می‌هراسیم…»