ریحانه سادات

فاطمه صبح نان تازه پخته بود. همین‌طور که سفره را پهن می‌کرد، برای بچه‌ها شعر هم می‌خواند.
_شبیه پدرتان باشید.
از حق حمایت کنید
خدایی را عبادت کنید که به شما نعمت‌های زیادی داده است.
آدم کینه‌ای را برای دوستی انتخاب نکنید.
پسرم حسن! مثل پدرت باش. بند ظلم را از حق برکن.
حسینم! تو هیچ به پدرت نرفته‌ای. شبیه پدر منی.

خنده‌ام گرفت.