این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود. دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.
مدام با خودم میگفتم: «قدم! گفتی چشم و باید منتظر از این بدترش باشی.»
ریحانه سادات
19
مهر
این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود. دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.
مدام با خودم میگفتم: «قدم! گفتی چشم و باید منتظر از این بدترش باشی.»