خدیجه

بانو ژیراردو این اطلاعات را به دوست خود منتقل کرد؛ دوست تازه‌مادر شده، همسرش و بستگان زن و شوهر بلافاصله ترتیب خرید مادر برده و نوزادش را دادند. ژیراردو از طریق صحبت در مهمانی‌ها یا شاید با ذکر سخنان گذرا در نامه‌ای از یک دوست، فهمیده بود که مادری برای شیردهی کودک خود به یک زن برده نیاز دارد و او می‌تواند در یافتن یکی از آن‌ها کمک کند. هر کاری که خانم ژیراردو در آن روز انجام داد، نزدیک شدن و سؤال کردن از زن برده دربارۀ صلاحیت‌هایش برای انجام دادن نوعی کار خاص، تعیین مناسب بودن وی برای این منظور و انتقال اطلاعاتی که خرید را تسهیل می‌کند، بخشی از معامله‌های معمولی بود که هر روز در بازارهای بردگان در سراسر جنوب انجام می‌شد. این‏گونه کارها و خریدها در بازار برده‌ها مثل خرید آجر و ملات نبود.