خدیجه

از صبح آن‌قدر درگیر این فکر بوده‌ام که رویارویی تصادفی‌مان چه معنی‌ای می‌تواند داشته باشد که آماده‌کردن همه‌چیز برای تحویل به رانندهٔ پیک دو برابر همیشه طول کشیده است. امروز حتی تارنمای‌مان را هم برای سفارش‌های جدید نگاه نکرده‌ام. برای آخرین بار خودم را در آینه نگاه می‌کنم اما تنها چیزی که می‌بینم، یک مادر مجرد خسته و فرسوده است.