خدیجه

دانبر مثل گلوله جست زد و نشست. هیجان‌زده فریاد کشید «خودشه، یه چیزی کم بود ــ تمام‌مدت می‌دونستم که یه چیزی کمه ــ و حالا می‌دونم چیه.» مشتش را کوبید کف دستش. اعلام کرد «وطن‌پرستی.»