وقت نماز صبح بود. دستهای خون آلودم را روی خاک زدم و به صورتم کشیدم. با همان لباس خونین به سمتی که فکر میکردم رو به قبله است، چرخیدم، آن نماز حال و روحی وصف ناشدنی داشت
خانم
25
آذر
وقت نماز صبح بود. دستهای خون آلودم را روی خاک زدم و به صورتم کشیدم. با همان لباس خونین به سمتی که فکر میکردم رو به قبله است، چرخیدم، آن نماز حال و روحی وصف ناشدنی داشت