همان که وقتی میخندید، از غنچهٔ لبهای سرخش بوی گلِ یاس بیرون میزد. سالهای من شمسی نشد؛ مهتابی شد. مثلِ شبها… دنیایی داشتیم، آفتاب مهتابی بود!
خانم
15
آذر
همان که وقتی میخندید، از غنچهٔ لبهای سرخش بوی گلِ یاس بیرون میزد. سالهای من شمسی نشد؛ مهتابی شد. مثلِ شبها… دنیایی داشتیم، آفتاب مهتابی بود!