خانم

مهدِ علیا، ملکهٔ مادر، مادرِ ناصرالدین‌شاه، سرِ پیری عاشق می‌شود. آن هم عاشقِ آش‌پزِ دربار. هیچ چاره‌ای نداشتند. ملکه سخت عاشق شده بوده. اما از طرفی نمی‌توانستند به این راحتی بیایند و خطبهٔ عقد بخوانند، مجبور می‌شوند پنهانی… (چشمکی زد و دستانش را به هم زد) البته قاجار که در کثافت‌کاری حیا را خوردند و آبرو را قی کردند، اما این یکی دیگر شاه‌کارشان بوده!