خانم

شروع کرد به وارسی یک‌یک اعضا و جوارحش. هیچ دردی پیدا نشد. بازرسی را از سر گرفت. این‌بار نشانه‌هایی از ورم معده در خود دید و سعی کرد آن‌ها را تشویق کند که زیاد شوند و امید زیادی هم به آن بست. اما نشانه‌ها خیلی زود ضعیف شد و یک‌سره از بین رفت. بیشتر به بحر اندیشه فرو رفت. ناگهان چیزی کشف کرد. یکی از دندان‌های پیشین بالایش لق بود. عجب بخت خوبی! به قول خودش می‌خواست پیش‌درآمد را بیاید و آه‌وناله را شروع کند که به فکرش رسید اگر با چنان استدلالی به محکمه برود، خاله دندانش را می‌کند و با آن کار دردش می‌اندازد. در نتیجه به نظرش رسید که فعلاً دندان را به‌عنوان ذخیره نگاه دارد و بیشتر جست‌وجو کند.»