زن بیست و هشت ساله که با همه جوانى و تازگى رخسار میلى داشت پیش پسر جوان حرکات خود را پیرانه و مادروار جلوه دهد. از تجسم سرنوشتى که در انتظار یک همجنسش بود از غم و احساس بر خود پیچید. به صداى ناله ضعیفى که مجددآ ازپس چادرها به گوش رسید و آخرین مددخواهى موجودى بىوسیله بود گفتى قلب مادر و همچنین دختر او را که در این موقع به چادر داخل شده بود از سینه بیرون کشیدند. هر دو در یک لحظه و بهناگهان از
خانم
15
آذر