حامد

«والدین‌تون از شما چی می‌خوان؟» برگشتیم طرفش. «می‌خوان شما درس بخونین. برای چی؟ اون‌ها برای شما امید و آرزو دارن. چرا؟ برای این‌که شما رو مایملک خودش می‌دونن! شما و ماشین‌هاشون، شما و ماشین‌های ظرف‌شویی‌شون، شما و تلویزیون‌هاشون. شماها متعلق به اون‌ها هستین. حتا یه نفر از شما چیزی بیشتر از فرصتی برای تحقق آرزوهای برآورده نشده‌شون نیست! هاهاها! والدین‌تون شما رو دوست ندارن! نگذارین با گفتن “دوستت دارم.” قسر در برن! نفرت‌انگیزه! دروغه! یه توجیه بی‌ارزشه برای سوءاستفاده از شما! دوستت دارم یعنی تو به من مدیونی بدبخت! تو نمایندهٔ معنای زندگی منی چون خودم نتونستم معنایی برای زندگیم پیدا کنم، پس گند نزن!