مارکز کودکی اش را در خانواده ای فقیر گذراند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. در آن دوران پدربزرگش در جنگ های داخلی کلمبیا شرکت می کرد. او از همان سال ها به ادبیات و نوشتن علاقه داشت ولی رشتۀ حقوق در دانشگاه بوگوتا را دنبال کرد. او در پی علاقه اش به نوشتن روزنامه نگاری را دنبال کرد و در مطبوعات آن زمان مشغول به کار شد. او داستان های کوتاهش را در روزنامه های آن زمان منتشر می کرد و با خلق رمان های منحصر به فرد و برجسته به عنوان یکی از شاخص ترین نویسندگان آمریکای جنوبی شناخته شد. او تحصیلات موازی باعلاقه اش را هیچ گاه دنبال نکرد ولی به دلیل افتخاراتش در دنیای نویسندگی موفق به دریافت مدرک افتخاری نویسندگی از دانشگاه هایی چون دانشگاه کلمبیا و نیویورک شد.
مارکز علاوه بر نوشتن داستان های قوی فردی فعال در اجتماع بود و روحیات آزادی خواهانه داشت. او از مدافعان حکومت کوبا بود و تا سال ها اجازۀ ورود به کشور آمریکا را نداشت.
مارکز از دهۀ 1940 به طور حرفه ای روزنامه نگاری را دنبال کرد و تحت تأثیر «ویلیام فاکنر» رمان نویس آمریکایی داستان سرایی را آغاز کرد. او با نام های گابو یا گابیتو داستان هایش را منتشر می کرد و سبک ادبی واقع گرایی یا رئالیسم جادویی را پیش گرفته بود.
آثار او به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده اند که از مشهورترین آن ها می توان به «صد سال تنهایی»، «پاییز پدرسالار»، «عشق سال های وبا»، «گزارش یک مرگ» اشاره کرد که در ایران نیز مخاطبان فراوانی دارند.
سال ۱۹۵۸ در سفری کوتاه به کلمبیا با نامزدش مرسدس بارکاپاردو ازدواج کرد و بیش از نیم قرن با یکدیگر زندگی کردند که بخش اعظم این سال ها را در مکزیک گذراندند.
او سال های پایانی عمرش را درگیر سرطان غدد لنفاوی و بیماری آلزایمر بود و سرانجام در سن 87 سالگی در ۱۷ ماه آوریل سال ۲۰۱۴ درگذشت.