فاطمه سلطانی؛ متولد 28 دی ماه سال 1351 و فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد رشتۀ فلسفه هنر است.
إنشاءهای دوران مدرسه اولین جرقه های نوشتن را در ذهن او زنده کرد و با نوشتن إنشایی از زبان یک درخت که در آخر تبدیل به نیمکت یک کلاس درس می شد، از همان روزگار مدرسه ثابت کرد می تواند در قامت یک نویسنده حرف برای گفتن داشته باشد.
زمانی که فاطمه سلطانی، محصل کلاس دوم دبیرستان بود و جنگ تحمیلی هشت ساله تازه تمام شده بود، جوانی که بیشتر سال های جوانی خود را در جبهه گذرانده بود به خواستگاری او آمد و در 16 سالگی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک دختر به نام نرگس و یک پسر به نام علیرضا است. همسرش یکی از مشوق های مؤثر او در مسیر نویسندگی بوده است.
او نوشتن را به صورت حرفه ای با فیلمنامه شروع کرد و برای او نگارش فیلمنامه پُرچالش تر از رمان نویسی است. از خاطره انگیزترین دوران نویسندگی سلطانی،حضور فعال در کارگاه های مرکز پژوهش های صدا و سیمای قم است که برای او دورانی پُرشور و شوق از نویسندگی را رقم زده است.
یکی از تلخ ترین خاطرات او که برای هیچ نویسنده ای خوشایند نیست؛ سفارش فیلمنامه ای است که یک کارگردان به او می دهد ولی پس از اتمام نگارش آن فیلمنامه و با وجود تأیید شدن آن در ارزیابی های لازم، کارگردان در وعدۀ ساخت این فیلمنامه بدقولی می کند و کار ناتمام می اند.
فاطمه سلطانی از میان آثار خود،فیلمنامۀ سریال «زید» و رمان «حریر» را که توسط نشر کتابستان منتشر شده، بیشتر دوست دارد و «آخرین ملکه چین» نوشتۀ «پرل.اس.باک» و «بر باد رفته» نوشتۀ «مارگارت میچل» از دوست داشتنی ترین آثار داستانی مورد علاقۀ او هستند.
او جز دنیای نویسندگی؛ از مدیریت اجرایی در فضای نشریه تا کارشناسی و ارزیابی در حیطۀ رمان و فیلم را تجربه کرده است و در حال حاضر هم ارزیاب و مشاور سایت «مشاور فیلم» است و در شورای ارزیابی رمان برخی از مراکز هم فعالیت دارد.
او وقتی کلاس اول دبستان را تمام کرده بود با پس اندازهایش اولین کتاب خود را که «زیبای خفته» بود برای خود خرید و همان کتاب آغازی شد برای عمری سر و کار داشتن با کتاب و خواندن و نوشتن. او در شب های امتحان دورۀ دبیرستان بنا به اشتیاق وافرش به خواندن، کتاب های با قطع جیبی را بین کتاب های درسی خود مخفی می کرد تا بتواند دور از چشم بقیه به جای درس، آن ها را بخواند.
پس از نوشتن، خواندن جذاب ترین فعالیت برای اوست و در کل وقتش بیشتر از نویسندگی صرف خواندن می شود. او در نوشتن به شدت کاهل است و مدام می خواهد از نوشتن فرار کند حتی شده به قیمت مشغول شدن به کارهای خانه که از آن به شدت متنفر است.
در حال نمایش 3 نتیجه