خنکای سپیده دم
نمره 4.50 از 5
همیشه خواب همان خانه را میدید،
همان خانهی کنار راهآهن را که در آن به دنیا آمده بود،
خانهای با دیوارهای شمشادی، نخلهای بلند،
درختان پر شاخ و برگ کنار،
بوتههای مرجان با گلهای ظریف سرخرنگ
و صدای نرم بلبل عربی.
همه چیز در آن خانه شیرین بود:
خرماها، کنارها، شیرهی ته جام گلهای مرجان
و حتی دیوارهای سیمی مشبک کوچه
که پوشیده از گلهای نیلوفر صورتی و بنفش بود.
کوچهای که میشد در آن دوچرخهسواری کرد
و برای پسر همسایه درِ وسطی بِل گرفت.