این دنیای پر از پستی و نیرنگ، جایی که یک زن نجیب و تربیت شده و خانوادهدار مجبور میشود که تحقیر این کارگران حیوانصفت مفلوک را تحمل کند، جایی که قربانی میخوارگی اینگونه نظم و قاعده، لذتش را در این میبیند که امثال خود را تحقیر کند، این چنین دنیایی را تا این لحظه به این اندازه حقیر و پست ندیده و از آن متنفر نشده بود. او تند راه میرفت، مانند این بود که این عجله و شتاب میتوانست زمانی را نزدیک کند که تمام دنیا معقول و همآهنگ گردند؛ آنطور که اکنون در مغز پر تب و تاب خود آن را تصور میکرد و میدید
حامد
24
دی