عطیه

امیرالمومنین با مهر و محبت عباس را در آغوش گرفت.عباس گوشش را سمت چپ سینه پدر گذاشت. حالا صدای قلب پدر را به خوبی می شنید.
مولا علی (ع) پرسید:
-چرا برادرانت را مولا صدا می زنی؟ آن ها برادرانت هستند.
عباس هنوز به صدای قلب پدر گوش می داد. با صدای نجواگونه گفت:
-آن دو نوه های رسول الله (ص) هستند. بارها شنیده ام که از پیامبر (ص) نقل کرده اند که «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند»، پس من چگونه خودم را با آن دو یکی بدانم؟ آن دو فرزندان فاطمه زهرا(س) هستند و من نیستم.
صدای عباس بغض آلود شد. پدر با کف دو دست صورت عباس را گرفت. دید که چشمان عباس خیس اشک شده است. پیشانی عباس را بوسید و گفت:
-حسن و حسین فرزندان رسول الله(ص) هستند و تو پسر منی عباس.