تو عاشقش بودی اما وقتی دیدی که او را از دست دادهای، از پای درنیامدی. میبینم که زندهای و قرار است به زندگیات ادامه دهی. بدون بانویت… آیا این با عشق سازگار است؟ خدیجه کنار پنجره ایستاد و از لابهلای پردهٔ اتاق به ستارههای دوردست خیره شد. – عشق من به بانو، ریشه در عشق به خداوند دارد؛ ریشه در عشقی ازلی. بانویم را بهخاطر وجود جسمانیاش دوست نداشتم که فنا و فراقش، عشق را از من بگیرد. عشق من به بانویم، ریشه در روحانیت او دارد که ابدی خواهد بود. از دستدادن جسمانیت بانویم، تقدیر پروردگارم بوده و من بر آن راضی هستم
خانم
15
آذر