تا وسط کوچه رفت و دوباره صدایم زد. مامان هر چی میخوای نگاهم کن. دیگه فرصتی پیش نمیاد. پایم را از توی کوچه برداشتم و گذاشتم داخل خانه. گفتم: «برو مادر، بخشیدمت به سیدالشهدا.»
maryam.khoshnejat69
29
آبان
تا وسط کوچه رفت و دوباره صدایم زد. مامان هر چی میخوای نگاهم کن. دیگه فرصتی پیش نمیاد. پایم را از توی کوچه برداشتم و گذاشتم داخل خانه. گفتم: «برو مادر، بخشیدمت به سیدالشهدا.»