الجزایری که خاکش رو داد، منابعش رو داد، اومدن هر چی داشت رو بردن، توی زَمینای خودشون برای فرانسه کار کردن و همۀ حق و حقوقشون رو دادن به فرانسه که خودش رو آباد کنه، با دستای خودشون فرانسه رو ساختن، کلفتی فرانسه رو هم کردن … هیچی ازشون نموند به امید روزی که فرانسه عددی حسابشون کنه و بشن دوست فرانسه. هنوز که هنوزه دارن نوکری میکنن؛ اما هر جای فرانسه مشکلی پیش میآد میگن تقصیر عَرباست. هر جا ترقهای صدا میکنه میگن این اعراب تروریست!»
بریده هایی از کتاب "خاطرات سفیر"
مریم
بدیهیات نیاز به بیان شدن ندارن. نیاز نداری بهت بگن خورشید توی آسمونه تا بفهمی نورش داره چشمات رو میزنه. اشکا چه حجمی از اطلاعات رو جابهجا میکنن! چند گیگا؟ … چندصد گیگا؟ … نمیدونم.
مریم
بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن … و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت میکنه و براش همونقدر دست میزنن … ـ … ـ «حضار» کارشون دست زدنه … این تویی که باید بدونی زندگیت رو داری وقف اثبات چی میکنی …
مریم
«دنبال حق بودن» مهمترین عاملیه که اختلافات رو ناپدید میکنه؛ که اونقدر که اشتراکات اعتقادی آدما رو به هم نزدیک میکنه اشتراک زبان و ملیت و رنگ و نژاد حرفی برای گفتن نداره.