تصور کنید که یکی از بزرگترین دانشگاههای آمریکا برای حفظ سلامت روانی دانشجوهایش مسابقات فوتبال را کنسل و دوباره برای حفظ سلامت روانی آنها، استادیوم خالی فوتبال را به کارخانهٔ ساخت بمب تبدیل کند! یاد کیلگور تراوت افتادم.
بریده هایی از کتاب "زمان لرزه"
خدیجه
آندری ساخارف در سال ۱۹۷۵به یک قدیس تبدیل شده بود، از آن قدیسهایی که تنها برای زمان کمی شهرت دارند؛ چرا که جنگ سرد به پایان رسیده بود. او بهعنوان فردی معترض در اتحاد جماهیر شوروی شناخته شده بود. ساخاروف، خواستار پایان دادن به توسعه و آزمایش سلاح اتمی و آزادی بیشتر مردم کشورش بود. در نتیجه او را از آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی اخراج، و از مسکو به مناطق سردسیر مختلفی تبعید کردند.
خدیجه
«عزیزم چه خبر؟ امروز اتفاق خاصی نیفتاد؟»
«چرا بمبی که ساخته بودم خیلی عالی بود! حالا تو بگو اون بچهای که آبلهمرغان داشت، حالش چطوره؟»
خدیجه
آندری ساخاروف در سال ۱۹۷۵، به دلیل اینکه خواستار توقیف آزمایش سلاحهای هستهای شده بود، برندهٔ جایزهٔ نوبل شد، اما او پیش از این بمب هستهای، خودش را تست کرده بود. همسرش پزشک متخصص اطفال بود. چطور آدمی که با پزشک اطفال ازدواج کرده، میتواند بمب هیدروژنی بسازد؟! کدام پزشکی میتواند با چنین همسر دیوانهای زندگی کند؟
خدیجه
حالا تصور کنید: کسی برای اتحاد جماهیر شوروی، که همه را دشمن خود میدانست، بمب هیدروژنی میسازد و بعد از اطمینان از انفجار بمبش، برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل میشود! این شخصیت واقعی که شایسته بود تا کیلگور تراوت، در موردش داستانی بنویسد، فیزیکدان مرحوم، «آندری ساخاروف»۲۱ نام داشت.
خدیجه
یکی از سخنرانان مراسم، فیزیکدانی به نام «لئو سرن»۲۰ بود. او مدتها پیش تجربهٔ موفقی از حضور در زیرزمین بدون استفادهٔ دانشگاه داشت. زیرزمینی پر از امکانات ورزشی که در آن بمب اتم ساخته میشد.جالب است بدانید که او از این کارش عذرخواهی هم کرد؛ البته کسی باید به او تذکر میداد فیزیکدانشدن بر روی چنین سیارهای که باهوشترین موجوداتش تا این حد از زندگی بیزارند؛ یعنی اینکه هیچوقت نباید عذرخواهی کنی.
خدیجه
۵۳ سال بعد در ششمین روز اگوست ۱۹۹۵، به یاد پنجاهمین سالگرد انفجار اولین بمب اتم در هیروشیمای ژاپن، مراسمی در کلیسای کوچک دانشگاه برگزار شد که من هم در آن مراسم حضور داشتم.
خدیجه
منظور من از این دانشگاه بزرگ، دانشگاه شیکاگو است که آنجا درس خواندم. در دسامبر ۱۹۴۲ مدتها قبل از رفتنم به آن دانشگاه، دانشمندان اولین واکنش زنجیرهای اورانیومِ کرهٔ زمین را زیر پایههای «استگ فیلد»۱۹ بنا کردند. آنها با این کار نشان دادند که ساخت بمب اتم، امکانپذیر است. ما در آن سالها با کشورهایی مثل آلمان و ژاپن در جنگ بودیم.
خدیجه
تصور کنید که یکی از بزرگترین دانشگاههای آمریکا برای حفظ سلامت روانی دانشجوهایش مسابقات فوتبال را کنسل و دوباره برای حفظ سلامت روانی آنها، استادیوم خالی فوتبال را به کارخانهٔ ساخت بمب تبدیل کند! یاد کیلگور تراوت افتادم.