در هر حال نمیتوان لااقل بدون آن که پيرامون اصل و منشأ خويش، خود را مورد پرسش قرار دهيم در اين جهان زندگی کنيم.
بریده هایی از کتاب "دنیای سوفی"
حامد
در هر حال نمیتوان لااقل بدون آن که پيرامون اصل و منشأ خويش، خود را مورد پرسش قرار دهيم در اين جهان زندگی کنيم.
حامد
رمز کارآيی و نفوذ در نزد سقراط اين است که او در پی تعليم دادن بهاشخاص نبود، برعکس چنين مینماياند که میخواهد از کسی که با او گفتوگو دارد چيز بياموزد. مثل يک معلم معمولی درس نمیداد. برعکس «بحث» و گفتوگو میکرد. بیترديد، اگر فقط بهگوش دادن سخن ديگران بسنده میکرد هرگز آن حکيم مشهوری که شد، نمیشد؛ و البته که بهمرگ نيز محکومش نمیکردند. در واقع، او در آغاز پرسشهائی مطرح میکرد و بهاين ترتيب چنان مینماياند که خود هيچ نمیداند. آنگاه در جريان گفتوگو، ترتيبی میداد که طرف، رفتهرفته برضعفهای استدلال خود آگاه شود. و در پايان، مخاطب او چنان در تنگنا میماند که ناگزير بود درست را از نادرست و حقيقت را از قلب تشخيص دهد.
حامد
وقتی میپذيرفت که زندگیاش ممکن است روزی پايان يابد، اين احساس که چه بخت و اقبال فوقالعادهای داشته است که زنده و در عالم حيات است، نيز در او بيدار میشد.
حامد
راستی، چرا آدمها بهتدريج که بزرگ میشوند، اسباب بازیها را کنار میگذارند؟
حامد
رنسانس آغاز مرحلهای بود که در فرجام بهآنجا رسيد که انسان قادر شود بر سطح کرهیِ ماه قدم بگذارد. يا آن که از نقطهنظری ديگر به «هيروشيما» و «چرنوبيل» برسد!
حامد
من حالا و اکنون وجود دارم، اما روزی خواهد رسيد که ديگر در اينجا نباشم.
حامد
آدم شايد میتواند دوستان خود را انتخاب کند، اما خودش را نمیتواند. حتی نمیتواند انتخاب کند که يک انسان خلق شود.
حامد
بهترين روش مطرح کردن فلسفه اين است که چند پرسش فلسفی بهميان گذاريم: جهان چگونه آفريده شده است؟ در پشت آن چه فرامیرسد؟ آيا ارادهای يا معنائی هست؟ زندگیای پس از مرگ وجود دارد؟ چگونه بايد پاسخ چنين پرسشهائی را يافت؟ و البته بدون از ياد بردن اين پرسش که: چگونه بايد زيست؟
حامد
منظورم اين است که بگويم تمام اعمال و کردارهای ما را عقل و منطق هدايت نمیکند. انسان، آنطور که حکمای مکتب تعقلّی سدهی هيجدهم میخواستند وانمود سازند، يک موجود صرفا عقلی نيست. غالبا ميلها و کششهای غيرعقلی است که انديشهها، خواب و خيالها يا افعال ما را معين میسازند و رقم میزنند و اين کششهای غيرمنطقی میتوانند جلوه و بيان غريزهها يا ميلهای ژرف درونی وجود ما باشند.