«قشنگی کویر به خاطر این است که یک جایی در خودش یک چاه پنهان کرده…».
بریده هایی از کتاب "شازده کوچولو"
حامد
– «ارزش گل تو به اندازه عمری هست که به پای گلت صرف کردی». شازدهکوچولو برای اینکه در ذهنش بماند، با خودش تکرار کرد: « به اندازه عمری هست که به پای گل ام صرف کردهام». روباه گفت: «آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند؛ اما تو نباید آن را فراموش کنی. تو تا ابد نسبت به چیزی که اهلیاش کردهای مسئولی. تو مسئول گلت هستی». شازدهکوچولو برای اینکه یادش بماند، تکرار کرد: «من مسئول گلم هستم».
حامد
تو میتوانی خودت را محاکمه کنی، این سختترین کار دنیاست. محاکمه خودت ازمحاکمه هر بنی بشری مشکلتر است.
حامد
«این آدمبزرگها راستیراستی چقدر عجیب و غریبند»!
حامد
«میان آدمها هم که باشی به همینشکل احساس تنهایی میکنی.»
حامد
روباه جواب داد: «بله، البته. تو برای من هنوز پسربچهای هستی کاملا شبیه صدها هزار پسربچهٔ دیگر. احتیاجی هم به تو ندارم. تو هم به من نیازی نداری. من برای تو روباهی هستم شبیه صدها هزار روباه دیگر. ولی اگر مرا دستآموز کنی، آنوقت به یکدیگر احتیاج پیدا میکنیم. و برای تو میشوم تنها روباه موجود در دنیا…»
حامد
روباه جواب داد: «خداحافظ. رازی که میخواستم به تو هدیه کنم، خیلی ساده است: آدم فقط با قلبش میتواند جوهر حقیقت را ببیند. چشم سر قادر به دیدنش نیست.»