اگر منکری را می دید وظیفه می دانست که حداقل تذکر دهد. خصوصاً به زنان نامحرم که حجاب را درست رعایت نمی کردند ، بارها دیده بودم که به تذکر زبانی بسنده می کرد و می گفت : خواهرم حجابت را رعایت کن. البته حجاب خانمها در آن سالها با وضعیت فعلی قابل مقایسه نیست! زنان بدحجاب خیلی کمتر از امروز بودند. اما با این حال
می گفت: در همین حد ما وظیفه داریم که تذکر بدهیم.
اگر مردم احساس وظیفه کنند و به یک زن بدحجاب تذکر بدهند، یقینا در رعایت حجاب بیشتر دقت میکند.
اما اگر من هیچ تذکری ندهم ، دیگری هم همینطور و… آن خانم یا آقایی که مسائل شرعی را رعایت نمیکند، احساس میکند که کارش درست است.
بریده هایی از کتاب "قرار یکشنبه ها"
خانم
در بعضی محورها خط به راحتی شکسته شد و حتی برخی رزمندگان از دجله هم عبور کردند، اما در بعضی دیگر، رزمندگان با مقاومت سرسختانه عراقیها روبرو شدند. بعضی جاها کمبود قایق و امکانات، باعث تأخیر در رسیدن نیروها شد. دجله هم از آن چیزی که فرماندهان تصور کرده بودند، عریضتر و پرآبتر بود
خانم
شب اول، نیروهای پراکنده در هور درگیر شدند و هواپیماهای عراقی از آنها پذیرایی کردند.
خانم
عراقیها عقبه رزمندگان ایرانی را با بمبهای شیمیایی میزدند و در مقابل، نیروهای رزمنده هم به شدت ایستادگی میکردند.
خانم
مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا (آذربایجان) و نیروهایش که از دجله گذشته بودند، در محدودهای محاصره شدند
خانم
حال عجیبی داشت. وسایل جیبش را خالی کرد و یک تفنگ برداشت و شروع کرد به تیراندازی و جنگیدن تا اینکه یک تیر به سرش خورد
خانم
پیکر او را به قایق آوردند تا زیر آتش سنگین متلاشی نشود. اما قایق، مورد هدف قرار گرفت و شعلهور شد. مهدی باکری هم درون آن سوخت و به دجله پیوست.