خیلی شانس آوردیم که فقط کبودی و کوفتگی بود. انتظار میرفت که آنجا جایی برای وقتگذرانی چند مرد انگلیسی باشد ولی بیشک نه در نزدیکی روز دربی و در حال پرسه زدن در یک مکان نامناسب و با همراه داشتن و پوشیدن نمادها و لباسهای تیم دشمن. این کار میتوانست آخرین اشتباهی باشد که در عمرمان مرتکب میشدیم!
حاشیههای شهر کراکف، جایی دورتر از چراغهای نئون و معماری باستانی بخش قدیمی شهر، بیابانی است متشکل از املاک و زمینهای وسیع و پراکنده که در خلال سالهای کمونیست به حال خود رها شده و حالا به خانهٔ جمعیت زیادی از مردان جوان، خشمگین و بیکار تبدیل شده است.
بریده هایی از کتاب "دیوانه های فوتبال"
خدیجه
بقیهٔ آن شبمان به پُروخالی شدن لیوانها و طفره رفتن از درخواستهای آدمهای مشتاقی صرف شد که دلشان میخواست با پیرمردهای لندنی عکس بیندازند! بعضیهایمان تصویر واضحی از آنچه که در آن نیمهشب و پس از آن بر ما گذشت به یاد نداریم؛ و بعضیهایمان هم هنوز نمیتوانیم باور کنیم رفتاری که آن شب از ما سر زد کار خودمان بود یا نه ولی یکی از ما که تنش حسابی کبود شد، بیدارِ بیدار بود.
خدیجه
پیتر هم برنامهٔ کار را مرور کرد و گفت «فردا میریم آنتیویسلا رو ملاقات کنیم. اینا سرکردههای کراکوویا هستن و از اون خرای تمامعیارن! اصلاً دلشون نمیخواست این بازی رو شروع کنن و کلّی مذاکره انجام شده تا راضی به حرف زدن بشن. پس لطفاً زیادی آزارشون ندین.»
دنی هم با چنین سخنانی حال پیتر را جا آورد که «عزیزم! پس به دیدن کلهگُندهها میریم، هان، برنامه چیه؟ توی یه کافه میریم ببینیمشون یا توی استادیوم؟»
حال پیتر کمی گرفته شد و گفت «اِممم. نه دقیقاً. اونا یهخُرده بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی نسبت به این مسئله پنهونکاری کردن… فردا صبح میفهمیم که کجا باید به دیدنشون بریم!»
خدیجه
اولین شب اقامت ما در کراکف در حالی سپری شد که در حال ترس از پیشامدهای آتی، سعی میکردیم چیزی بنوشیم. شاید در بین آنهایی که کراکف را میشناسند، آنجا به شهر چاقوها؛ به عنوان یک زادگاه خشونتهای فوتبالی مشهور باشد ولی همچنین نامی هم به عنوان شهر مهمانیهای مردانه برای خودش دستوپا کرده است. از میدان قرونوسطایی زیبای کارتپستالیاش که پایین بیایی و به راست بپیچی، در دنیایی از کافهها، دیسکوها و کلوبهای شبانه قرار میگیری و زبان انگلیسی را هم بیشتر از مناطق مرکزی لندن در این روزها میشنوی. ما پس از خوردن یک شام سنتی لهستانی همراه با سس و سیبزمینی سرخکرده، راحت دور یک میز نشستیم و شروع به نوشیدن و انباشتن لیوانها روی میزمان کردیم.