منازل بهاییها خیلی شیک بود. همانطور که انجمن هم متقابلاً سعی میکرد جلسات خودش را در خانههای خیلی مدرن با مبلمان و دکور خیلی جذاب برگزار کند. سخنرانهایشان هم کراوات میزدند و خیلی اتو کشیده بودند. یعنی میگفتند در مقابل بهاییها باید مثل آنها لباس شیک بپوشیم، خانهٔ شیک داشته باشیم و مجالسمان خیلی ظاهر زیبا و جذابی داشته باشد که بتوانیم جوانها را جذب کنیم و نگذاریم سمت بهاییها بروند. خب! بهاییها هم همینجور بودند. در واقع انجمن در آن زمان عکسبرگردان جریان بهاییها بود.
بریده هایی از کتاب "خون دل"
خانم
امام فرمودند: «نفوذ، ورود، ورود پنهان، استراق سمع، شنود و همهٔ اینها اگر به خاطر مصالح اسلام باشد، اشکال ندارد؛ ولی اگر هوای نفس در آن باشد، باطل است.» سه بار با صدای بلند فرمودند: «باطل است.» ایشان ادامه دادند: «خدای ناکرده اینطور نباشد که بگویید تلفن فلان شخصیت را کنترل کنیم، بعد ببینیم چه میگوید. اینها از نظر اسلام حرام است.» ایشان حکم کلی ندادند و فرمودند: «موردبهمورد با حاجآقا ریشهری در میان بگذارید
خانم
ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم
خانم
سزد ز دانهٔ انگور سبحهای سازم/ برای رفتن میخانه استخاره کنم»
خانم
سیداحمد خمینی میگوید: اشکال اساسی اینها به امام این بود که دخالت در سیاست و قیام او سبب تعطیلی درس و بحث آقایان شده است! حتی بعضی از همینها بعد از وقایع پانزده خرداد، بیشرمانه به امام حمله میکردند که قیامش حرمت مراجع را شکسته است! چراکه فریادش منجر به دستگیری او شد و به این ترتیب مرجعگیری باب شد. اینها همان مقدسنماهای احمقی بودند که رفتار و گفتارشان، متدینان ناآگاه را به بیراهه کشاند و از متن اجتماع و مسئولیتها، به کنج عزلت و بیتفاوتی راند و در نتیجه مقام و موقعیت روحانیت که همواره پیشاپیش ملتها پرچمدار مبارزه بودند، در جامعه تضعیف شد. اعمال و تفکر جامد اینها باعث غربت دین خدا و سوق خیل جوانان معصوم مسلمان بهسمت افکار و مکتبهای انحرافی شد