اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای ۱۵ خرداد رقم خورد. در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مقابله با گلولهٔ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مینمود. بلکه علاوه بر آن، از داخل جبههٔ خودی، گلولهٔ حیله و مقدسمآبی و تحجر بود؛ گلولهٔ زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزاربار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میسوخت و میدرید.
بریده هایی از کتاب "خون دل"
خانم
راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با اینهمه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمیکند، سادهاندیشی نیست
خانم
نگاه واپس ماندهٔ حوزهٔ علمیهٔ قم، فلسفه و عرفانگویی و شعرسرایی امام را برنمیتافت. چنانکه وقتی خبر سرایش بیت «سزد ز دانهٔ انگور سبحهای سازم/ برای رفتن میخانه استخاره کنم»، به آیتالله حائری یزدی دادند و گفتند: «دیگر بیدینیای نمانده آقا روحالله نکرده است! فلسفه که میگوید؛ اهل عرفان هم که هست؛ این هم از شعرش! میخواهد از دانهٔ انگور تسبیح بسازد و برای رفتن به میخانه استخاره کند! او را از حوزه بیرون نمیکنید
خانم
تأخیر در رسیدن به همهٔ اهداف، دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همهٔ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم؛ نه مأمور به نتیجه. اگر همهٔ انبیا و معصومین (علیهمالسلام) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامهٔ عمل نپوشیده است، ذکری به میان آورند.
خانم
به اندازهای که در پدید آمدن این کتاب نقش دارم، آن را تقدیم میکنم به سردار سرافراز سپاه اسلام و پرچمدار مقاومت، سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی که کوهها و دشتها را در جستجوی شهادت میپیماید
خانم
واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون میگریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی میخواهند ریشهٔ دیانت و اسلام را برکنند و عدهای روحانی مقدسنمای ناآگاه یا بازیخورده و عدهای وابسته که چهرۀشان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مینمودند. آنقدر که اسلام از این مقدسان روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونهٔ بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین (ع) که در تاریخ روشن است.
خانم
دیروز مقدسنماهای بیشعور میگفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است. امروز میگویند مسئولین نظام کمونیست شدهاند! تا دیروز مشروبفروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان را برای ظهور امام زمان – ارواحنا فداه – مفید و راهگشا میدانستند، امروز از اینکه در گوشهای خلاف شرعی – که هرگز خواست مسئولین نیست – رخ میدهد، فریاد «وا اسلاما» سر میدهند! دیروز «حجتیهای» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحهٔ مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمهٔ شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند!
خانم
انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم.
خانم
من به آنهایی که دستشان به رادیو-تلویزیون و مطبوعات میرسد و چهبسا حرفهای دیگران را میزنند، صریحاً اعلام میکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد. تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند. تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد. تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند
خانم
مدتها بود از آقای سیاسی میپرسیدم که آخر شما میگویید آدم نمیمیرد، آدم بیرون نمیآید، آدم کشته نمیشود، من از کجا بدانم کسی بیرون نمیآید؟ آمدیم ریختند و دههزار نفر شد. بیست-سیهزار نفر شد. آنوقت کی؟ چهطوری؟ شما که آدم ندارید جلو اینها را بگیرید و اگر از من هم بخواهید، به اینها تیراندازی نخواهم کرد. این آقا به ما گفتند وقتی دیگر امام وجود نداشته باشد، یکی جای امام مینشیند. آن شخصی که جای امام مینشیند، از رادیو و تلویزیون صحبت خواهد کرد و مطالبی را که امام تا امروز گفته است، او فتوا میدهد که غلط است. ما خواستیم (من و مهدیون) یک مقداری بیشتر در این مورد بگوید. گفت از آقایون روحانیون، چهار نفر هستند که وقتی رادیو و تلویزیون گرفته شد، بلافاصله از طریق آن برای ملت صحبت خواهند کرد و فتوا خواهند داد که مطالبی که امام گفته است، واقعیت ندارد و ملت را مینشاند سرجای خودشان… بعد از این چهار نفر هم، آخوندها توی خط ایستادهاند.