مریم

ـ دلم نمی‌خواد تا آخر عمرم توی یه کشور بی‌دین بمونم. حماقت می‌آره. تبلیغای توی ایستگاه اتوبوس رو دیدی؟ این سری آخر جلوی لکنال رو می‌گم. پوسترایی رو که می‌گفت دیده بودم. افتضاح بود. اونجا برای هیچ‌چیز حرمت قائل نیستن. توی سیستم صرفاً مصرف‌گرای غرب، برای اینکه توجه مشتری جلب بشه، از هر چیزی که لازم بدونن استفاده می‌کنن. باورشون اینه که مشتری باید به تبلیغ شما نگاه کنه، حالا به هر قیمتی. چون از نظر اونا همه مشتری‌ان؛ حتی دختربچه‌ها و پسربچه‌ها. امبروژا ادامه داد: «من نمی‌تونم بپذیرم بچه‌هام صبح تا شب از این مزخرفات ببینن. خودم هم هیچ علاقه‌ای به این فضای فاسدی که فرانسه ایجاد کرده ندارم.» گفتم: «توی امریکا مگه از این پوسترا نیست؟» گفت: «از اینا!؟ … نه! … اینا دیگه گندش رو درآوردن. اونجا، قانون اجازۀ نصب همچین چیزی رو نمی‌ده. اگه هم کسی این کار رو بکنه، باید جریمه بده. اما اینجا همه‌چی آزاده! احمقانه‌ست.» گفتم: «همه‌چی جز دین‌داری!» با یه